چند روز از برگزاری آزمون سراسری گذشته است و بسیاری از شما داوطلبان عزیز، با اینکه تقریباً میدانید که چگونه امتحان داده و احتمالاً چه نتیجهای خواهید گرفت، تا حدی نگران و سر در گم بوده و برای مشخص شدن نتیجه این آزمون لحظه شماری میکنید. گر چه نگرانی شما قابل درک و طبیعی است، اما میتوانید در این روزها در کنار فعالیتهای بسیاری، از جمله ورزش و تفریح، کارهای دیگری نیز انجام دهید تا آرامش بیشتری داشته و همچنین از زمان و نیروی خود به نحو مؤثری استفاده کنید. ما پیش از این بارها درباره قانون جذب و نقش آن در رسیدن به اهداف، برای شما صحبت کردهایم، اما از آنجایی که شما اکنون در مرحله خاصی از راه رسیدن به اهداف خود هستید، و از طرف دیگر از نظر فکری هم ممکن است تا حدی درگیر نتیجه آزمونتان باشید، لازم دانستیم تا برای همه شما عزیزان، چه کسانی که امتحان را بخوبی گذرانده، چه کسانی که از آزمون خود راضی نیستند و چه دانشآموزان عزیزی که هنوز آزمون سراسری را تجربه نکردهاند، مطالب دیگری درباره قانون جذب و نقش ذهن و انرژی آن در رسیدن انسانها به هدف بگوییم.
حتماً شما به دنبال اهدافیهستید و برای رسیدن به آنها تلاش میکنید، و احتمالاً هدف شما از شرکت در کنکور نیز تحقق بعضی از این اهداف است. دراین مقاله، سعی ما بر آن است تا شما را با روشهایی که افراد بسیاری در سراسر دنیا با کمک آنها بهموفقیتهای بزرگی رسیده اند، آشنا کنیم؛ پس شما هم امتحان کنید و از نتایج آن لذتببرید
خود را لایق موفقیت بدانید
برای رسیدن به موفقیت، باید خود را لایق موفقیت و توانگری بدانید و به توانا بودن خود ایمان داشته باشید تا بتوانید قدمهای بعدی را با اطمینان وقدرت تمام بردارید. بدانید که ذهن انسان دارای قدرت نهفتهای است که، اگر به آن دستیابد، میتواند کارهای فوقالعادهای را انجام دهد، و لازمه دستیابی به این قدرت درونی، باور آن است. خبر خوب اینکه شما هم میتوانید به این قدرت دست پیدا کنید. برایرسیدن به این توانایی، فقط باید این باور را در خود ایجاد کنید که قدرتمند هستید ومیتوانید به قدرت ذهنی که در شما نهفته است دست پیدا کنید و بر مشکلات غلبه کنید؛پس همیشه با خود این عبارت را تکرار کنید: من توانا هستم و قدرت ذهنیام، بزرگترین مشکلات را از مقابلم بر میدارد.
درباره آینده فکر کنید
اولین و مهمترین تمرینی که میتوانید داشته باشید، جهت یابی برای آینده است تا بیشتر درباره آیندهتان بدانید. این موضوع، یکی از معمولترین صفات رهبران و انسانهای موفق است. نتایج تحقیقات روی تعداد زیادی از افراد موفق مشخص کرد که آیندهنگری، یکی از صفات مشترک آنها بوده است. مردم آینده نگر میاندیشند که به کجا میروند و آن را با موقعیت کنونی مقایسه میکنند؛ همچنین به این فکر میکنند که در آینده چه تغییراتی باید انجام شود و چه تغییراتی نباید صورت گیرد. مردم موفق تصور واضحی از اینکه که هستند، چه میخواهند و قصد به دست آوردن آنچه را میخواهند، دارند.
در چه فعالیتیموفقترم؟
اگر میخواهید یکفعالیت جدید را شروع کنید، ولی نمیدانید که چه کاری را انجام دهید و برای انتخاب هدفخود بین چند گزینه سر در گم هستید، هدفی را انتخاب کنید که در آن زمینه تجربه داشته و آن را دوست دارید.ابتدا هدف خود را به اهدافکوچکتر تقسیم کنید تا مرحله به مرحله موفقیت را احساس کنید. حتماً این اهداف را بهترتیبی که باید به آنها دست یابید در جایی یادداشت کنید و هر روز به آنها مراجعهکنید و سعی کنید تخمین بزنید که چند درصد از هدف های کوچک (تقسیم شده ) برآورده شدهاست. با توجه به تجربه قبلی، مشکلات کار را بسنجید و برای آنها راه حل پیدا کنید واشتباهاتی را که در گذشته از شما سر زده است، یادداشت کنید و سعی کنید که از تکرار آنها اجتنابکنید. نقاط قوت کار خود را هم یادداشت کنید و به دنبال بهبود آنها باشید. به یادداشته باشید که همیشه میتوانید هر کاری را که بخوبی انجام دادهاید باز هم بهترانجام دهید؛ به عبارت دیگر، بهبود، یک فرایند پایانناپذیر است.
از سختیها نهراسید
انسانهای بزرگ و موفق،همیشه از شرایط موجود به نفع خود استفاده میکنند؛ حتی اگر یکی از این شرایط، شکست یامشکلات بسیار باشد؛ زیرا آنها از شکست، تجربیات جدید میآموزند و قویتر و راسختربه سمت موفقیت حرکت میکنند. هر چه مشکلات یک هدف بیشتر باشد رقبا هم کمترند؛ پس از شرایط نترسید؛ زیرا آنچه مهم است، اراده و قدرتشماست؛ شمایی که به اراده و قدرت الهی متصل هستید؛ بنابراین، شما قدرتمندید و فقط باید اینقدرت را طلب کنید.
پشتکار و آینده نگری
موفقیت با خطر کردن واراده قوی امکان پذیر است، نه با راحت طلبی؛ البته خطر کردن به معنی بدون فکر عملکردن نیست؛ بلکه در عین حال که ریسک میکنید باید پیشبینیهای لازم را انجام دهید وبرای بروز شکست احتمالی جایی را در محاسبات خود باز کنید. برای جلوگیری از شکست یا مقابلهبا مشکلات احتمالی، برنامهریزی کنید؛ بنابراین، با این باور که خدا شما را یاری میکند و اطمینان به موفقیت،خود را دلگرم به کار نگه دارید و بزرگترین مشکلات را با قدرت از مقابل خودبردارید.
علاقه به هدف
برای موفقیت، باید عاشقکار و هدف خود باشید؛ البته بدون علاقه به هدف هم میتوان موفق شد، ولی این موفقیت،عمیق و پرشکوه نخواهد بود.
ناامید نشوید
همیشه به یاد داشتهباشید که آینده را نمیتوان پیش بینی کرد؛ پس همیشه امکان به وجود آمدن شرایط مساعد یافوق العادهای وجود دارد که در محاسبات ما نمیگنجد؛ بنابراین، در سختترین شرایط هرگز ناامید نشوید. بعضی از وقتها، در حالی که تلاش میکنید، کمی صبر و بیخیالی نتایج مثبت فوقالعادهای دارد. همیشه به خدا توکل کنید واز نتایج معجزه آسای آن بهرهمند شوید.
رویاها برای روان، مانند اکسیژن برای ریهها هستند؛ اگر به سمت آنها حرکت کنیم هورمونهای شادی آزاد خواهند شد و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کردهایم. ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل گرفتن رویاهایتان نباشد. شاید فکر کنید که در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید، ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به انجام کارهای مختلفی شور و شوق داشتهاید، اما چون برای انجام آنها برنامهریزی و تلاشی نکرده بودید خود به خود آنها را نادیده گرفتهاید.
رویاهایتان را نادیده نگیرید
بعضی از افراد به خود دروغ میگویند و اینگونه به خود تلقین میکنند که آنچه اکنون دارند همان چیزی است که میخواستهاند؛ مانند فردی که میخواهد مدیر یک سازمان بزرگ باشد و برای خود کار کند، اما در عمل فقط به یک سرپرستی ساده و کار کردن با دستمزدی ناچیز رضایت میدهد. این فرد در حقیقت به ناخودآگاه خود میگوید که مدیر شدن راهی طولانی و خسته کننده است و برای رسیدن به آن، استرس زیادی را برای بالا رفتن از پلههای ترقی باید تحمل کنم؛ پس بهتر است که از خیر آن بگذرم؛ حتی بعضی از افراد، کم کم به دروغی که به ناخودآگاه خود میگویند اعتقاد پیدا میکنند و دچار تضادی میشوند که به افسردگی شدید منجر میشود. تا زمانی که رویاهای خود را زنده نکنید افسرده باقی خواهید ماند؛البته نباید قناعت را با سرکوب رویاها اشتباه بگیرید. قناعت، ابزاری قدرتمند است و افرادی که این ابزار شگفت انگیز را دارند، راحتتر میتوانند به اهداف والای خود دست پیدا کنند.
قبول مسؤولیت برد و باخت
شما باید بتوانید مهمترین قانون موفقیت را در زندگی خود به کار گیرید. این قانون شاید بسیار ساده به نظر برسد، ولی به همان اندازه مؤثر است: «مسؤولیت هر برد و باخت زندگی خود را فقط خودتان به عهده بگیرید.»
این مساله، مهمترین پایه و اساس موفقیت است. باید بیاموزید که مسؤولیت صد در صد زندگی خود را به عهده بگیرید. مهم نیست که هستید، چه میکنید و کجا هستید؛ شما و فقط خود شما مسؤول زندگیتان هستید. افراد موفق هیچگاه وقایعی را که در برابر آنها روی میدهد، مقصر نمیدانند یا شرایط و دیگران را به خاطر عدم موفقیت خود سرزنش نمیکنند، و در عوض مسؤولیت صد در صدی کنترل موقعیتی را که در آن قرار دارند، به عهده میگیرند و در نهایت زندگی خود را دگرگون میکنند. تا زمانی که شما خود را مسؤول صد در صد زندگی و کارهای خودتان بدانید کنترل زندگی خود را در دست خواهید داشت و خواهید توانست که کارها را به سرانجام و نتیجه در خور آن برسانید.
شکستها را نادیده بگیرید
اگر روی شکستها تمرکز کنید، آنها بزرگتر خواهند شد و آن گاهشکستهای بیشتری نصیب شما خواهد شد؛ پس راهی برای نادیده گرفتن شکستها بیابید. اگرشکستها سنگین هستند و فراموش کردن آنها مشکل است، آن شکستها را روی یک تکه کاغذ بنویسیدو سپس آن کاغذ را نابود کنید و توجه خود را از آن بگردانید و فکر کردن و صحبت کردندرباره آنها را متوقف کنید؛ ضمناً از کسانیکه خاطرات آن شکستها را در ذهن شما تداعی میکنند دورینمایید و به سوی موفقیت حرکت کنید. بجنبید؛ منتظر چه هستید؟!
بردن را نهادینه کنید
خوب است که موفقیتهای قبلی خود را روی یک کاغذ یا حتی روی دیواربنویسید و آنها را ثبت کنید و یک بایگانی از آنها داشته باشید و با هر کسی که میتوانید درباره آنها صحبت کنید و کامیابیهای خود را جشن بگیرید؛ همچنین خود را به این مساله عادتدهید که موفقیتهای دیگران را ببینید و روی آنها تمرکز نمایید. هر چه بیشترروی موفقیت تمرکز کنید، آن را بیشتر کسب خواهید کرد. همین الان، این کار را انجام دهید. درآیندهای نزدیک پیشرفتها و موفقیتهای دیگر خود را نیز لمس خواهید کرد.
اکنون آن را انجام دهید
یکی از خصوصیات مردم موفق، اقدام سریع و بدون وقفه پس از هدف گزینی است. این موضوع باعث میشود تا در کار شما تعللی پیش نیاید و دچار شک و تردید نشوید.
کنترل خود را به دست ترس ندهید
ترس چیست و اصولاً چرا ما میترسیم؟ ترس چیزی نیست جز یک احساس و هیجان که آن را در ذهن خود میپرورانیم و مشکل از آنجا شروع میشود که این احساسات و هیجانها بر زندگی ما اثر نامطلوب میگذارند. ما از انجام بعضی از کارها وحشت داریم؛ چون میترسیم که با شکست مواجه شویم. این مساله ممکن است به خاطر شکستهایی باشد که واقعاً در گذشته تجربه کردهایم یا حتی واقعاً چنین شکستی را تجربه نکردهایم، ولی از اینکه ممکن است شکست بخوریم، میترسیم. بیشتر مواقع، ما از چیزی میترسیم که حتی یک بار هم با آن روبرو نشدهایم. آیا این نکته، احمقانه نیست؟ حقیقت این است که ما میتوانیم انواعی از شکستها را در ذهن خود تصور کنیم؛ آن گاه باور میکنیم که این شکستها به حقیقت خواهد پیوست و حتی برای رسیدن به هدف تلاش هم نمیکنیم، و همین جاست که دچار خطا شدهایم؛ چون به خاطر یک احتمال، حتی از تلاش کردن میترسیم و موفقیت هم بدون تلاش و کوشش معنایی ندارد. مارک تواین سخن جالبی در این زمینه دارد. او میگوید:
«من در زندگی خود سختیهای زیادی را تحمل کردهام؛ در حالی که تعداد کمی از آنها واقعاً رخ دادهاند.» منظور این است که بسیاری از این مشقات در ذهن او بوده و هیچ گاه در دنیای بیرون برای وی تحقق پیدا نکردهاند.
مطالعه زندگی افراد موفق
خواندن زندگینامههای افراد موفق، که بدون امکانات خاصی توانستهاند به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنند، همانند روشن کردن موتور، تولید انگیزه در شماست؛ به همین دلیل، خواندن این گونه کتابها و داستانها را، آن هم به طور مرتب، به شما توصیه میکنیم؛ چون فوقالعاده مؤثر است.
در رسیدن به اهداف، این نکات را حتماً به خاطر داشته باشید:
۱٫ تصمیم بگیرید که واقعاً در زندگی چه چیزهایی را میخواهید به دست آورید. اکثر مردم این عمل لازم را انجام نمیدهند.
۲٫ آنچه میخواهید، به طور واضح و مشخص بنویسید و آن را قابل اندازهگیری سازید. اگر عنوان هدفی را ننویسید، آنچه در ذهن شماست، یک نقشه خیالی است و اثری به دنبال آن وجود ندارد.
۳٫ یک فرجه برای اهداف خود تنظیم کنید. ذهن ناخودآگاه شما روی هدفهای مشخص هر لحظه پیشرفت میکند.
۴٫ یک لیست از آنچه که میخواهید به دست آورید، تهیه کنید و به لیست خود هر چیزی از وظایف جدید و فعالیتهای نو را که میخواهید بیفزایید، اضافه کنید و آن را تا هنگامیکه کامل شود، نگه دارید.
۵٫ لیست خود را با یک نقشه سازمان دهید و در این نقشه، مشخص کنید که شما برای رسیدن به هدفتان به چه چیزهایی نیاز دارید تا ابتدا آنها را انجام دهید، و چه چیزی را بعداً باید انجام دهید و چه راه حلهایی برای رسیدن به اهداف خود باید در این نقشه پیاده کنید.
۶٫ تصمیم بگیرید که هر روز آن کاری را انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیکتر میکند. این نظم و ترتیب در عمل است که شما را قادر میسازد هر روز مقدار حرکتتان را بهبود بخشید. عمل روزانه، انگیزه شما را افزایش داده و به شما انرژی میدهد. اگر شما هدفهایتان را بنویسید، در همه اوقات صبح، ظهر و شب به آنها فکر میکنید، و تنها سؤالی که میپرسید این است که چگونه میتوانید آنها را به دست آورید.
رویای خود را دنبال کنید و اجازه ندهید که هیچ کس رویای شما را بدزدد، و در راه رسیدن به رویایتان فقط از قلب خود فرمان بگیرید. به این داستان توجه کنید تا ببینید که اصرار بر هدف و دنبال کردن آن، تا چه حد میتواند در رسیدن شما به آن هدف، کمکتان کند. این داستان، داستان پسری است که فرزند یک تعلیم دهنده اسب دوره گرد بوده و از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقهای به مسابقه دیگر و از مزرعهای به مزرعه دیگر میرفت تا اسبها را آموزش دهد. وقتیکه او سال آخر دبیرستان بود از وی خواسته شد تا در یک صفحه بنویسید که در آینده میخواهد چه کاره شود. آن پسر، هفت صفحه در توصیف هدف خود، یعنی داشتن یک مزرعه پرورش اسب، نوشت. او درباره رویای خود با تمام جزییاتش نوشت و حتی شکلی از یک مزرعه چند صد متری را، که در آن محل اصطبلها و مسیر مسابقه مشخص شده بود، کشید. او تمام آرزوهای خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آن را به معلم خود داد. دو روز بعد، نوشتههایش به دست خودش بازگشت. معلم در صفحه اول، یک نمره بسیار پایین با رنگ قرمز داده بود و نوشته بود «بعد از کلاس بیا پیش من.» پسر با صفحات حاوی رویاهایش به دیدن معلم خود رفت و از او پرسید که چرا نمره پایینی به او داده است.
معلم در پاسخ به او گفت: این یک هدف غیر واقعی برای پسری در شرایط توست. تو فرزند یک خانواده دوره گرد از خانواده سطح پایینی هستی و برای رسیدن به هدفت، هیچ سرمایهای نداری. برای داشتن یک مزرعه پرورش اسب، مقدار زیادی پول لازم است. برای تحقق این رویا تو باید یک زمین و اسبهایی با نژاد اصیل بخری و آنها را تکثیر کنی که همه اینها مقدار زیادی پول لازم دارد. برای انجام چنین کاری، هیچ راهی وجود ندارد؛ پس از آن، معلم اضافه کرد: اگر تو دوباره با واقعگرایی بیشتری این مطالب را بنویسی، من هم در نمره تو تجدید نظر میکنم. پسر به خانه رفت و مدت طولانی در این مورد فکر کرد؛ بالاخره بعد از یک هفته، او دوباره همان صفحات را بدون هیچ تغییری به معلمش برگرداند و به او گفت: شما میتوانی نمره پایین را برای من نگه داری و من هم رویای خود را برای خودم نگه میدارم!
سالها گذشت تا اینکه آن پسر، یک مزرعه اسب بسیار بزرگ ایجاد کرد و تمام اهدافش به همان صورت که خواسته بود محقق شد. او در چنین شرایطی در یک تور یک هفتهای معلم قدیمی خود را دید و به او گفت که تا چه حد از اینکه رویایش را نگه داشته خوشحال است؛ پس شما نیز اجازه ندهید که هیچ کس رویای شما را بدزدد. آن را به خاطر بسپارید و فقط از قلب خود فرمان بگیرید و آنچه را که دوست دارید انجام دهید.