نتایج در این بخش نمایش داده می شود

توهم توانمندي = شکست

در سال 1995 يک مرد ميانسال به نام «ويلر» در روز روشن، بدون ماسک يا پوشاندن صورتش، به دو بانک در يکي از شهرهاي آمريکا دستبرد زد. او حتي صورتش را رو به سمت دوربين بانک گرفت و لبخند زد. عصر همان روز، وقتي پليس‌ها  به خانه‌اش ريختند و دستگيرش کردند، ناباورانه گفت: «ولي من به صورتم آبليمو زده بودم!» او ايمان داشت با زدن آبليمو به صورتش، دوربين‌ها نمي‌توانند تصاويرش را ضبط کنند. احتمالاً شما اعتقاد ويلر به معجزۀ آبليمو و عدم تصويربرداري را ابلهانه و ناشي از ساده لوحي وي مي‌دانيد، اما واقعيت اين است که امروزه افراد زيادي به درجه‌اي از اين  نوع تعصب، که امروز به نام «توهم توانمندي» شناخته مي‌شود، دچار هستند؛ در واقع، اين توهم، يکي از گسترده‌ترين و رايج‌ترين توهم‌ها و موانع رشد، هم در سطح فردي و هم سطح جمعي است؛ براي مثال، چندي پيش يکي از داوطلباني که امسال پشت کنکوري است، از من پرسيد که مي‌خواهم رتبۀ زير 100 کسب کنم. او تا پايان آذر ماه روزي دو يا سه ساعت مطالعه کرده بود و سال پيش رتبه‌اش در گروه آزمايشي علوم تجربي، بيش از 65 هزار شده بود. همچنين به خاطر دارم که چند سال پيش، رتبۀ آخر گروه آزمايشي علوم تجربي اميدوار بود که سال آينده در رشتـۀ پزشکي پذيرفته شود!
متاسفانه داوطلبان بسياري با اين توهم روبرو هستند و به همين دليل، هر ساله تعداد قابل توجهي از داوطلبان، به خصوص در گروه آزمايشي علوم انساني، به اميد کسب رتبۀ عالي در آزمون سراسري سال آينده، از انتخاب رشته خودداري مي‌کنند و تصور مي‌کنند که سال بعد مي‌توانند در بهترين رشته محل‌ها پذيرفته شوند؛ اين در حالي است که سال بعد نيز تلاش لازم را براي موفقيت خودشان در آزمون سراسري نمي‌کنند و زماني هم که به آرزوهاي خود نمي‌رسند، شکست خود را حاصل شرايط و وضعيت جامعه مي‌دانند و معتقدند که آنها هيچ اشتباهي نکرده‌اند يا حداقل سهم کوچکي در اين شکست دارند؛ در واقع، غرق شدن در توهم توانمندي، هم فرد را به انتظاراتش نمي‌رساند و هم فرصت يادگيري و آموختن را از او مي‌ربايد.
 سه روش پيشنهادي براي رهايي از توهم‌هاي توانمندي
رقابت
رقابت با ديگران، اصلي‌ترين ابزاري است که انسان‌هاي متوهم را درمان مي‌کند. انساني که توهم دانش دارد، در زمان شکست از ديگران، در آزمون‌ها، ممکن است از توهم دست بکشد؛ همان‌ طور که مدير متوهم در رقابت در بازار آزاد است که مي‌تواند خود را در محک ارزيابي قرار دهد. دانش‌آموز متوهم هيچ تمايلي ندارد تا در هيچ آزموني شرکت کند و در کل رقابتي شکل بگيرد. او دوست دارد تا در دنياي مصنوعي و متوهم خويش، يگانه دانش‌آموز توانمند باقي بماند.
بیشتر بخوانید :
مقايسه با ديگران
داوطلب يا دانش‌آموز متوهم، همواره با استدلال اينکه «شرايط ما فرق مي‌کند» تلاش دارد تا راه مقايسه را ببندد و از توهم توانمندي خويش محافظت کند؛ البته مقايسه با ديگران، به معني اين نيست که دانش‌آموز يا داوطلب، خود را به خاطر نمرات بدتر يا وضعيت علمي پايين‌تر، بي‌ارزش بداند؛ چنين مقايسه‌اي نه تنها مفيد نيست، بلکه ويرانگر  نيز هست. منظور ما از مقايسه، اين است که در هر مسابقه‌اي، اعم از علمي، ورزشي، هنري و …، شما رقبايي داريد که با آنها مقايسه مي‌شويد؛ پس اگر مي‌خواهيد در يک مسابقه برنده شويد، بايد از حباب خود ساخته‌تان بيرون بياييد و با واقعيت روبرو شويد. مي‌خواهيم بگوييم فقط زماني مي‌توانيد متوجه شويد که براي يک مسابقه يا يک رقابت آماده هستيد که وضعيت خود را با ساير افرادي که موقعيتي مشابه شما دارند، مقايسه کنيد. مقايسه، راهي براي توانايي سازگاري و هماهنگي اجتماعي، و ابزاري مفيد براي توسعۀ رفتارهاي اجتماعي است؛ اما اگر همين مقايسه، باعث نفرت از خودتان يا ديگران بشود، مضر است؛ به عبارت ديگر، اگر شما در ارزيابي و مقايسۀ خود، احساس کنيد که هيچ چيز براي ارايه نداريد و ديگران قوي‌تر، ثروتمندتر، باهوش‌تر، شادتر، زيباتر و جذاب‌تر از شما هستند، اعتماد به نفس خود را از دست خواهيد داد و نااميد و آسيب‌پذير خواهيد شد؛ اما شما مي‌توانيد در يک مقايسه، نقاط قوت خود را بيابيد و بر اساس آن در يک مسابقه شرکت کنيد يا از حضور در يک مسابقه خودداري کنيد، و اين نشان دهندۀ ضعف يا ناتواني شما نيست، بلکه بيانگر اين است که شما بر اساس علايق و توانايي‌هاي خود، راه ديگري را انتخاب کرده‌ايد.
  نقد
تنها نقد است که مي‌تواند فرد متوهم توانمندي را در مقابل واقعيت پرسش‌هاي سخت قرار دهد. نقد، حتي اگر حاوي هيچ پيشنهاد جايگزيني نباشد، مي‌تواند توهم توانمندي را به چالش بکشاند. نقد به انسان در هر جايگاهي کمک مي‌کند تا از افتادن در دام توهم توانمندي رها شود؛ البته نقد، خوشايند فرد متوهم توانمندي نيست، ولي درک و دريافت انتقاد، در حقيقت از شنوايي مؤثر برمي‌آيد و در بسياري از موقعيت‌هاي زندگي، از جمله در خانه، مدرسه، دانشگاه و محيط کار، مفيد است.
براي اينکه بتوانيم پذيراي نقد باشيم، لازم است قبول کنيم که ما بي‌نقص نيستيم. همۀ ما اشتباه مي‌کنيم  و مهم اين است که از اشتباهاتمان بياموزيم و يک اشتباه را دو بار تکرار نکنيم.
همچنين بايد تعصب را کنار گذاشت. حتي اگر با نقدي موافق نيستيد به اين بينديشيد که شايد ديگران نکته‌اي را مي‌بينند که شما حتي از وجود آن آگاه نيستيد؛ پس تعصب و لجاجت را کنار بگذاريد و اين واقعيت را در نظر بگيريد که شايد حق با آنها باشد و از اين فرصت به نفع خودتان بهره بگيريد تا خودتان را ارزيابي کنيد.
شرکت نوپايي که توهم‌هاي بزرگ دارد، هرچه زودتر شکست بخورد، به نفع خودش و جامعه‌اش هست؛ همان طور که مدير دولتي و سياست‌گذار متوهم هم هر چه سريع‌تر شکست بخورد، به نفع خود و جامعه‌اش عمل کرده است. اين چنين است وقتي توهم تکثير مي‌شود، شکست يک هديه الهي است.
بزرگترين دشمنان نقد (رقابت و مقايسه) بدون شک، متوهمان توانمندي هستند که از کاريکاتوري شدن عکس‌هايشان مي‌هراسند.
او ايمان داشت با زدن آبليمو به صورتش، دوربين‌ها نمي‌توانند تصاويرش را ضبط کنند.
از توهم است که در آن، فرد به توانمندي‌هاي خود يا ديگري (مانند آبليمو) ايمان دارد و آن را مي‌ستايد.
«توهم توانمندي» هم ويلر را در انجام ماموريتش ناموفق مي‌کرد و هم فرصت يادگيري و آموختن را از او مي‌ربود.
هر سه ابزار فوق، راه‌هاي نجات يک جامعه از توهم است. جامعه‌اي که اين راه‌ها را ببندد، سرشار از بازندگان متوهمي‌خواهد شد که در جايگاه‌هاي مختلف، از خود تصوير قهرمانان بزرگ را دارند. ارتباط جهاني، اگر هيچ فايده‌اي نداشته باشد، از شکل‌گيري انسان‌هاي متوهم توانمندي جلوگيري مي‌کند، و وقتي بازندگان در کنار توانمندها قرار مي‌گيرند، هم خود فرد و هم جامعه هست که نجات مي‌يابد
.
نمونه‌هايي از توهم توانمندي
توهم دانش:
زماني که مدرک دانشگاهي برابر با دانش دانسته مي‌شود، اين توهم دوچندان مي‌شود. در اين وضعيت، فردي که داراي مدرک دانشگاهي باشد، خود را در آن زمينه، و احتمالاً زمينه‌هاي مشابه، داراي تخصص مي‌داند. توهم دانش، آفت دنياي مدرن آموزش و اصلي‌ترين مانع يادگيري است
.
توهم مديريت:
 استارت‌آپ‌هايي که خود را «اپل» و مديري که خود را استيو جابز فرض مي‌کند يا کارگرداني که خود را اسکورسيزي مي‌بيند، آيينه‌هاي توهمي‌يکساني دارند
.
توهم کنترل:
فردي که مجموعه، سازمان يا جامعه را تحت کنترل خويش مي‌داند. اين توهم، همان پاشنه‌ آشيل ديکتاتورها در تاريخ بوده است. آنها توهم کنترل جامعه خود را به مثابه پيش‌فرض اصلي داشته‌اند.

تمامي اين توهم‌هاي توانمندي، در هر شکلي که باشند، راه يادگيري و اصلاح را مي‌بندند.

*هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.