به پايان رسيديم، اما …
اکنون که در واپسين روزهاي قرن چهاردهم شمسي و در آستانۀ آغاز قرن جديد به سر ميبريم، اکنون که دلهاي بيقرارمان از شوق فرا رسيدن بهار طبيعت و شروع سال نو، در سينههاي مالامال از اميد و آرزوهايمان ميتپد، اکنون که پس از گذشت روزهاي پي در پي سرشار از غمهاي بسيار ناشي از مرگ هم ميهنان در اثر گسترش ويروس کرونا، به پايان سال پرحادثه ديگري در گذر عمر خويش رسيدهايم، اکنون که در پي آفرينش بهانههاي کوچکي براي دور هم بودن در جشنهاي آييني شکوهمندي چون نوروز کهن هستيم، اکنون که لشگر سرماي زمستان، در حال شکست و هزيمت از نوروز نامدار است و به زودي مسند خويش را به بهار جانها واگذار خواهد کرد، … اکنون که …، و سرانجام اکنون که در فراز پنجاهمين و آخرين شماره از بيست و ششمين سال انتشار نشريهمان، که سعي کرده است در تمام اين سالهاي خدمتگزاري، صداي فرزندان شريف ميهن و اميدهاي آينده اين سرزمين باشد، قرار گرفتهايم، همراه با شما، از بن دندان و از اعماق سويداي دلِ بيقرار و جانِ شيدا و عاشقمان، پروردگار عالميان را ميخوانيم که:
يا مقلّب القلوب و الابصار
يا مدبّر الليل و النّهار
يا محوّل الحَول و الاحوال
حَوّل حالنا الي احسن الحال
و با شما خوبان عهد و پيمان ميبنديم که به شرط ادامۀ حيات، در سال نو، با انرژي و توان و شوق بيشتر و افزونتري، در خدمت شما عزيزان باشيم تا بتوانيم باز هم پاسخگوي نيازهاي فکري و فرهنگيتان در راستاي موفقيت شما در آزمونهاي پُرشمار برگزار شونده از سوي سازمان سنجش باشيم. اينک در فرجام اين مقال، که همزمان با پايان سال و واپسين روزهاي قرنِ سپري شده است، با شما نغمه سر ميدهيم و ميخوانيم که: به پايان رسيديم، امّا نکرديم آغاز / فرو ريخت پَرها، نکرديم پرواز / ببخشاي اي روشنِ عشق ! / بر ما ببخشاي/ ببخشاي اگر صبح را ما به مهمانيِ کوچه دعوت نکرديم / ببخشاي اگر روي پيراهن ما نشان عبورِ سحر نيست / ببخشاي ما را اگر از حضور فلق روي فرقِ صنوبر، خبر نيست / نسيمي گياهِ سحرگاه را در کمندي فکندهست و تا دشت بيدارياش ميکشاند / و ما کمتر از آن نسيميم / در آن سوي ديوار بيميم / ببخشاي اي روشن عشق ! / بر ما ببخشاي / به پايان رسيديم، امّا نکرديم آغاز / فرو ريخت پرها، نکرديم پرواز بهارانتان خجسته باد و
نوروزتان پيروز / هفته نامه پیک سنجش