نتایج در این بخش نمایش داده می شود

آموزش در سايه

هر دانش‌آموز، براي گذار از مقطع متوسطه به آموزش عالي، نيازمند حمايت‌هايي براي رفع نيازهاي روان‌شناختي، اطلاعاتي، آموزشي و کمک آموزشي است؛ از اين جهت، دانش آموزان و خانواده‌هايشان در طول دوران تحصيلي، به ويژه در دورة متوسطه که به شرکت در آزمون سراسري منتهي مي‌شود، بسيار مشتاق کسب اطلاعات مورد نياز خود هستند.
آزمون سراسري (کنکور)، آزموني رقابتي است که با جمعيتي بالغ بر بيش از يک ميليون نفر در سال برگزار مي‌شود. اين استقبال از شرکت در آزمون سراسري، از سويي نشان از تقاضاي زياد ورود به دانشگاه دارد و از سويي ديگر، آمار محدود پذيرش در دوره‌هاي روزانۀ دانشگاه‌هاي برتر کشور، لزوم تمرکز متقاضيان ورود به آموزش عالي و خانواده‌هايشان را به اين موضوع، صد چندان کرده است.
اولين و مهم‌ترين مرجع دانش آموز، مدارس و مشاوران مدرسه هستند، ولي فضاي تبليغاتي گستردۀ کنکور در سطح جامعه، دانش آموز و خانواده‌اش را دچار بيگانگي با مدارس مي‌کند و بعضاً جريان رسمي آموزش و هدايت تحصيلي را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهد؛ به طوري که القاء مي‌شود که دروازة ورود به دانشگاه، از مؤسسات آزاد کنکوري مي‌گذرد. اين‌گونه مؤسسات با تبليغ و بزرگ‌نمايي‌هاي غير واقعي، همچون سايه‌اي بسيار فراتر از واقعيت شده و موجب شده‌اند که نظام آموزش رسمي، در سايۀ آموزشي غيررسمي قرار گيرد و در ذهن دانش آموزان و خانواده آنها اين‌گونه دروغ واهي نشر داده شود که آموزشي که شما دريافت مي‌کنيد، ناکافي است و بايد براي موفقيت در کنکور، از محصولات اين مؤسسات استفاده کرد. اين تاثيرگذاري، اغلب از طريق رسانه‌ها صورت مي‌گيرد؛ در صورتي که مطالعات و پژوهش‌هاي انجام گرفته در اين زمينه، گوياي کفايت آموزش رسمي مدارس براي موفقيت تحصيلي است؛ همچنان که در بين صاحب‌نظران اين اتفاق نظر وجود دارد که تبليغات بسياري از مؤسسات کنکوري، صرفاً دروغي بزرگ براي کسب منافع پرشمار آنهاست.
بايد در همين جا به اين نکته اشاره کنيم که مفهوم” آموزش در سايه”، اصطلاحي برگرفته از آثار مارک بري[1] است و حاکي از آن است که تحت تاثير بودن نظام آموزش رسمي از آموزش‌هاي غير رسمي خارج از فضاي رسمي، در کشورهاي ديگر، به ويژه در کشورهايي که براي ورود به آموزش عالي آنها نياز به آزمون ورودي است، نيز رواج دارد.
تدريس خصوصي يا نظام آموزش در سايه
“تدريس خصوصي را مي‌توان به مثابه يک نظام آموزشي سايه‌اي توصيف کرد. اين استعاره، از چند نظر با بحث ما متناسب است. 1- تدريس خصوصي، تنها وقتي امکان دارد که نظام آموزشي رسمي وجود داشته باشد 2- همان طور که اندازه و شکل نظام رسمي تغيير مي‌کند، اندازه و شکل نظام غيررسمي نيز تغيير مي‌کند 3- تقريباً در تمام جوامع، توجه عمومي، بيشتر بر آموزش رسمي معطوف است تا آموزش در سايه؛ البته سايه‌ها هم مي‌توانند مفيد واقع شوند؛ مثلاً سايۀ يک نظام آموزشي نيز مي‌تواند اطلاعاتي را دربارة تحولات آموزشي جوامع در اختيار مشاهده‌گر قرار دهد.”( بري، 1392: 43)
تدريس خصوصي مي‌تواند از مجاري متعددي ارايه گردد. پاره‌اي از آنها به صورت انفرادي، در منزل معلم يا داوطلب صورت مي‌گيرد. تدريس‌هاي ديگري هم هستند که به صورت نيمه گروهي و گروهي انجام مي‌شوند؛ يا حتي به صورت همايش در سالن‌هايي پُرجمعيت صورت مي‌گيرند که در آن داوطلبان به تماشاي صحنه مي‌نشينند تا ببينند که چه اتفاقي مي‌افتد. همچنين تدريس خصوصي مي‌تواند از طريق تلفن، ايميل و اينترنت نيز ارايه گردد.” (همان منبع: 41)
افزايش تقاضاي آموزش غير رسمي(خارج از مدرسه)
“تدريس خصوصي در نواحي شهري، بيش از نواحي روستايي رايج است و اين تقاضاي بيشتر ممکن است که ناشي از دلايل متعددي باشد. دليل اول اينکه رقابت در ميان داوطلبان شهري، بيشتر است که اين موضوع به ماهيت رقابتي زندگي شهري مربوط مي‌شود. دوم اينکه خانواده‌ها در جامعۀ شهري، معمولاً نسبت به همتاهاي روستايي خود از تحصيلات بالاتري برخوردار هستند و به طور منطقي، انتظار موفقيت بيشتري در امر تحصيل از فرزندان خود دارند. همچنين والدين جوامع شهري، به لحاظ اجتماعي و اقتصادي، راحت‌تر از عهدۀ پرداخت شهريه فرزندانشان بر مي‌آيند ( با فرض اينکه هزينه‌هاي به بار آمده، کاملاً ضروري است.)” ( بري، 1392: 39)
براي ميليون‌ها نفر از داوطلبان سراسر جهان، هنگامي که زنگ مدرسه به نشانۀ پايان يک روز درسي نواخته مي‌شود، آموزش رسمي پايان نمي‌يابد. بسياري از داوطلبان، پس از کمي استراحت يا بدون هيچ استراحتي، از مدرسه‌هاي خود، به سمت انواع مختلفي از کلاس‌هاي تدريس خصوصي و تکميلي راهي مي‌شوند و در مواقعي در همان مدرسه و از طرف همان معلمان، اين خدمات را دريافت مي‌کنند.
از طرفي فرهنگ معلم خصوصي داشتن، گاه فرهنگي اخلالگر و مزاحم خواهد بود؛ بدين‌گونه که داوطلب فاقد معلم خصوصي، خود را در موضع ضعف مي‌بيند، و داوطلبي که معلم خصوصي دارد، احساس مي‌کند که در موقعيتي برتر از ديگران قرار دارد، و اين موضوع باعث مي‌شود که کلاس درس، عملاً کارکرد خود را از دست بدهد و از ديگر سو، رقابت و چشم و هم‌چشمي در ميان خانواده‌ها براي حضور فرزندشان در کلاس‌هاي خصوصي، يکي ديگر از دلايل گسترش اين‌گونه از مؤسسات خصوصي است. ( بري، 1392)
 
مؤسسات خصوصي و ناشران کمک آموزشي
در دهه‌هاي اخير، تدريس خصوصي آن‌چنان رشد و گسترش يافته که ساز و کارها و تشکيلات آن، به صورت شرکت‌ها و مؤسسه‌هاي بزرگ تجاري درآمده است؛ مراکزي که هزاران نفر را به کار گرفته و پول‌هاي کلاني را به خود اختصاص داده‌اند و مستلزم گذراندن زمان بسيار زيادي هم از جانب معلمان و هم داوطلبان هستند؛ با اين وجود، آثار تدريس خصوصي بر نظام‌هاي آموزشي و تغييرات اجتماعي، ناچيز انگاشته شده و به خوبي درک نشده است. (بري، 1388)
لازم به يادآوري است که آموزشگاه‌هاي خصوصي و آزاد نيز عاري از تبعات سوء نيستند؛ هر چند در آنها همۀ درس‌هاي رسمي، در قالب‌هاي مختلفي تدريس مي‌شوند. ضمناً ممکن است که اين آموزشگاه‌ها به تنبل شدن سيستم آموزش رسمي منجر شود و معلمان و داوطلبان، ناخودآگاه احساس مي‌کنند که حتماً ضرورتي هست که بخشي از بار آموزشي مدارس، بر عهدۀ اين مراکز گذاشته مي‌شود؛ آن چنان که بسياري از داوطلبان با وضع مالي نه چندان مناسب خانوادگي، حاضرند که شهريه‌هاي سرسام‌آوري را براي شرکت در اين کلاس‌ها بپردازند (بري، 1392).
زمينههاي سوء استفاده در فضاي آموزش غير رسمي
“علي‌رغم اينکه تدريس خصوصي مي‌تواند نتايج مثبتي، مانند بهبود يادگيري داوطلبان، فراهم شدن زمينۀ فعاليت‌هاي سازنده در ساعات خارج از مدرسه و تامين درآمد براي معلمان را به دنبال داشته باشد، از تبعات منفي نيز مبرا نيست. جنبه‌هاي مشکل‌ساز اين پديده، شامل اختلال در برنامه‌هاي درسي رسمي، فشار بر داوطلبان کم سن و سال، تشديد نابرابري‌هاي اجتماعي و سوء استفاده معلمان از داوطلبان خود است.” ( بري، 1392: 34)
آنچه در سطرهاي پيشين بيان شد، مبين آن است  که واکنش دولتها و نظام آموزش رسمي در فرهنگ‌هاي مختلف نسبت به مساله تدريس خصوصي، بايد متناسب با موقعيتشان باشد. با توجه به اهميت عدالت آموزشي در نظام آموزشي کشور، لزوم پرداختن به اين موضوع، بيشتر از پيش احساس مي‌شود؛ چون نه مي توان آموزش غيررسمي را ممنوع کرد و نه مي‌توان آن را ناديده گرفت.
راهکاري که در اين زمينه صورت گرفته شده، به رسميت شناختن آموزش غيررسمي از طرف نهادهاي دست اندرکار و همين‌طور جامعه است؛ ولي اساساً تنها راهکار ممکن در اين زمينه، به نظر مي‌رسد که به رسميت شناختن و سامان‌دهي نظام آموزش غير رسمي باشد؛ زيرا گستردگي اين آموزش و کم توجهي به اين مهم، سبب ناهنجاري‌هاي اجتماعي و آموزشي خواهد شد.
منابع
بري، مارک (1388). آموزش و پرورش سايه، ترجمۀ سيده خديجه آرين. تهران: مؤسسۀ خدمات فرهنگي رسا.
بري، مارک (1392). اثرات نامطلوب تدريس خصوصي، ترجمۀ حسن ستايش. تهران: انتشارات آواي نور.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.