«حال» را دريابيد !
آيا تا کنون با فردي که دچار بيماري «دمانس» (زوال عقل يا آلزايمر) شده است، روبرو شدهايد؟
اين بيماري، فرد را دچار فراموشي ميکند و موجب ميشود که اکثر اتفاقات، به ويژه اتفاقاتي که به تازگي رخ داده است، در خاطرش نماند.
به نظر شما آيا اطرافيان چنين بيماري، لازم است تلاش کنند تا بيمارشان اوقات خوشي داشته باشد يا به خاطر اينکه وي اتفاقات را فراموش ميکند، بايد او را به حال خود رها کنند و براي انجام چنين کاري به خود زحمت ندهند؟!
احتمالاً جواب اکثر خوانندگان بدينگونه است که وظيفۀ انساني و اخلاقي اطرافيان بيمار اين است که براي شادي و آرامش وي تلاش کنند و به اين نکته نيز توجهي نداشته باشند که او ساعتي بعد آن را فراموش خواهد کرد.
جالب اينجاست که با وجود آنکه دربارۀ بيماران آلزايمري معتقديم بايد براي لحظات و زمان حال آنها اهميت قايل بود، خودمان بسياري از اوقات زمان حالمان را از خاطر ميبريم و آن را فداي خاطرات گذشته يا آرزوهاي آيندهمان ميکنيم.
براي مثال، اگر در يک سفر هيجانانگيز و جالب باشيم، وقتمان را صرف عکاسي يا فيلمبرداري ميکنيم که بعداً آن را ببينيم و به ياد خاطرات خوشمان بيفتيم، و حتي گاهي آنقدر غرق عکاسي يا فيلمبرداري ميشويم که لذت بردن از شرايط موجود را فراموش ميکنيم و تصور ميکنيم که اگر لحظات موجود را ثبت نکنيم و بعداً به خاطر نياوريم، فايدهاي نخواهد داشت.
در کلاس درس و مدرسه هم به همينگونه عمل ميکنيم، و اگر از درسي يا معلمي خاطرۀ خوشي نداشته باشيم، به آن درس بيتوجهي ميکنيم و نه سر کلاس به درس گوش ميکنيم و نه در خانه آن را مطالعه ميکنيم و آن درس را بيفايده و خسته کننده ميناميم؛ از سوي ديگر، درسها و مطالب درسي را با توجه به نقششان در آزمون سراسري ميخوانيم؛ بدين صورت که اگر درسي در کنکور ضريب بالايي داشت، براي آن وقت ميگذاريم؛ در غير اين صورت، يا آن را مطالعه نميکنيم يا اينکه به صورت سرسري ميخوانيم.
اين همه باعث ميشود که لذتي از درس خواندن نبريم، و کاري هم که با لذت همراه نباشد، در خاطر نخواهد ماند و کارايي نخواهد داشت، و ما در نهايت، در يک دور و تسلسل معيوب گرفتار ميشويم.
اگر ما به جاي نبش قبر کردن خاطرات گذشته يا نگراني براي آيندهاي که نيامده است، از لحظه لحظۀ زمان حالمان لذت ببريم و قدر آن را بدانيم، از از انرژيها، استعدادها و امکانات خود بهترين استفاده را خواهيم برد.
اما چگونه ميتوان در زمان حال زندگي کرد و از چاه گذشته و گرداب آينده در امان ماند؟ راهکارهايي که در اينجا ارايه ميشود، ميتواند ياور شما در اين زمينه باشد؛ البته ذکر اين نکته لازم است که عنوان کنيم: مهمترين مساله، خواست دروني شما و ايمان داشتن به زندگي در زمان حال است.
تنفس صحيح
متاسفانه ما به طور عادي تنفس کامل و عميق نداريم و هر چه بيشتر تحت فشار قرار ميگيريم، کمتر نفس ميکشيم ! براي رسيدن به يک تنفس عميق، لازم است که به آن توجه کنيد؛ به خصوص در موقعيتهايي که بيشتر از هميشه به آن نياز داريد؛ براي مثال، پيش از وارد شدن به يک موقعيتِ اضطرابآور، مکث کنيد و حداقل سه نفس عميق بکشيد.
لبخند بزنيد
حتماً شما هم متوجه اخم بزرگي ميشويد که گاه تنها در اثر يک فکر، روي صورتتان نقش ميبندد.
فکرها قدرت فوقالعادهاي دارند، اما اين افکار معرّف کسي که هستيد، نيستند؛ پس نبايد اجازه بدهيد که چنين افکاري حال و خُلق و خويتان را در کسري از ثانيه تغيير بدهد.
افکارتان را، هر چه که باشند، بپذيريد و بعد لبخند بزنيد. شما نميدانيد که انجام اين کار، چطور روزتان را تغيير ميدهد.
با تمام توان خود روي يک چيز تمرکز کنيد
به چيزي در طبيعت دقت کنيد. اين چيز ميتواند يک درخت، يک گل يا يک موجود طبيعي زنده باشد. با تمام توان خود به آن خيره شويد و تمام جزييات کوچک آن را مشاهده کنيد.
اگر خواستيد روي يک درخت تمرکز کنيد، تماشا کنيد که چگونه هر برگ به صورت جداگانه حرکت ميکند. در خطوط و بافت برگها خيره شويد و ببينيد که چه تعداد رنگهاي مختلف سبز در کنار هم ديده ميشود. به رقص شاخهها در باد نگاه کنيد و به صداي زمزمه باد در ميان برگها نيز گوش فرا دهيد.
هنگامي که شما فقط روي چنين چيزي تمرکز ميکنيد، صددرصد در زمان حال هستيد؛ در حالي که اصلاً خودتان متوجه نشدهايد.
اين تمرين به شما کمک ميکند که بتوانيد روي کارهاي روزمرهاي که انجام ميدهيد تمرکز کنيد. تمرکز کردن به ما ياد ميدهد که چگونه در زمان حال زندگي کنيم.
عشق را در اطراف پراکنده کنيد
هر روز کار خوبي را براي کسي انجام بدهيد. به غريبهها لبخند بزنيد. درِ ورودي را براي کسي باز نگه داريد. کسي را به نوشيدن يک ليوان چاي مهمان کنيد. به نيازمندان کمک کنيد. به عزيزانتان تلفن کنيد. جاي خود را در مترو يا اتوبوس به ديگران تعارف کنيد.
از کسي تعريف کنيد. به اطرافيانتان بگوييد که قدردان آنها هستيد. توجه داشته باشيد که يک عاشق، اهل معامله نيست؛ پس نبايد فقط به آنان که دوست داريد يا به شما خوبي ميکنند، عشق بورزيد؛ بلکه لازم است که به غريبهها يا حتي افرادي که از آنها دلخوشي نداريد، محبت کنيد تا شاهد معجزۀ عشق باشيد .
سخن آخر
مغز ما به طور خودکار، با هر سه لايۀ زمان گذشته، حال و آينده مواجه ميشود.
مساله اين است که ما روي کدام بخش بيشتر تمرکز ميکنيم.
ما نميگوييم که براي آيندۀ خويش برنامه ريزي نکنيد، اما به محض تدوين برنامۀ آيندۀ خويش، به زمان حال نيز توجه کنيد و آن را دريابيد، و به جاي نگراني نسبت به آينده، حداکثر بهره را از تجربههاي اکنونتان ببريد و مطمين باشيد که آينده نيز از آنِ شما خواهد بود.