نتایج در این بخش نمایش داده می شود

چگونه مي‌توان از شکست رهايي يافت؟

ممکن است شما اکنون احساس کنيد که در گودال شکست قرار داريد، اما اين تنها يک نقطه فرود در زندگي‌تان است و چه بسا قدم بعدي‌تان رو به بالا خواهد بود.
 
ممکن است که شما اکنون در مقطعي از زندگي باشيد که احساس شکست مي‌کنيد.
 
شايد هنگام ورود به جلسه امتحان، اعتماد به نفس بالايي داشته‌ايد يا شايد شانس موفقيتتان را در لحظه‌اى که وارد جلسه امتحانى شده‌ايد، بسيار پايين مي‌دانستيد. در هر دو صورت، اکنون آن نتيجه‌اي را که مي‌خواستيد، نگرفته‌ايد. حال بايد ببينيد که چگونه مى‌توانيد با اين شرايط کنار بياييد.
 
قبل از هر چيز، دو نکته اصلى را بايد به خاطر بسپاريد:
 
1. شکست در انجام کاري، پايان دنيا نيست و براي هر فردي ممکن است که اتفاق بيفتد.
 
2. تمام آن چه اکنون به آن نياز داريد، اين است که در برابر شکست انعطاف پذير باشيد، از آن درس بگيريد، و ياد بگيريد که دوباره تلاش کنيد.
 
حال ببينيم که شکست به چه معناست و چرا قبل از موفقيت، گاهي شکست لازم است.
 
اکثر ما وقتي به شکست فکر مي‌کنيم، آن را امري منفي و دردآور توصيف مي‌کنيم و احساساتي که با آن همراه است، احساس گناه، پشيماني و افسوس است، ولي براي آنهايي که زماني شکست خورده‌ و دوباره قوي‌تر بلند شده‌اند، شکست ديگر چنين معنايي ندارد. بله، شکست دردآور است، ولي، همان‌قدر که تلخ است، بخش مهمي‌از زندگي ماست.
 
در حقيقت، شکست در زندگي، لازم است و خود آموزگاري بزرگ است؛ چون غرور را از بين مي‌برد و ما را شکل و فرم مي‌دهد تا افرادي بهتر شويم. شکست، شبيه به بريدگي مي‌ماند که تا مغز استخوان تير مي‌کشد، ولي براي رسيدن به موفقيت در زندگي، لازم است.
 
موفق‌ترين افراد در زندگي، در بسياري از مواقع شکست خورده و دوباره بلند شده‌اند.
 
اگر سعي کنيد که در زندگي دچار هيچ نوع شکستي نشويد، در حقيقت زندگي نخواهيد کرد. شکست‌هاي زندگي، ما را تبديل به آن چه هستيم مي‌کنند.
 
هنگامي که کودکي شروع به راه رفتن  مي‌کند، چندين بار زمين  مي‌خورد؛ در حقيقت، اين يک نوع شکست است، ولي اگر از مادر کودک احساسش را بپرسيد، با قطعيت خواهد گفت که کودکش روزي راه خواهد رفت. اين اعتماد از کجا  مي‌آيد؟
 
همه ما  مي‌دانيم که زمين خوردن در پروسه يادگيري راه رفتن، بخشي از زندگي ماست، اما پس چرا ما در برابر ساير شکست‌هاي زندگي چنين برخوردي نداريم؟
 
مشکل اصلي اين است که جامعه، موفقيت‌ها را بيشتر از مسيري که براي موفقيت پيموده شده است، قدر مي‌نهد؛ مسيري که شامل تلاش‌هاي پي‌درپي، شکست‌ها و افتادن‌ها نيز مي‌شود.
 
به نظر مي‌رسد که دليل اصلي بزرگ و مهم و وحشتناک بودن شکست از ديد ما اين است که هيچ کس دوست ندارد در مورد آن صحبت کند. ما دوست نداريم که با اعتراف به شکستمان، خود را در موضع ضعف ببينيم و براي همين فقط دوست داريم که موفقيت‌هايمان را مطرح کنيم. به همين دليل هم، افراد معمولاً مجبور مي‌شوند تا به تنهايي با شکست‌هايشان روبرو شوند.
 
 پس براي روشن کردن اين موضوع که شما تنها نيستيد، بايد بگوييم که همه در زندگي‌شان دچار شکست  مي‌شوند. آن شکست‌ها مقاطعي نه چندان خوشايند در زندگي‌هاي پر از فراز و نشيب ما محسوب  مي‌شوند و واقعيت زندگي هم دقيقاً همين است. زندگي هيچ گاه يک خط صاف رو به بالا و بدون فراز و نشيب نيست، بلکه يک توالي از موفقيت‌ها و شکست‌هاست که سرشار از قلّه‌ها و دره‌هاست.
 
حال چگونه بايد با اين شکست روبرو شويد و هر چه سريع‌تر براي قدم‌هاي بعدي و رو به بالاي خود اقدام کنيد؟ در اينجا سعي مي‌کنيم که شما را در اين زمينه راهنمايي کنيم.
 
کنار آمدن با شکست و درس گرفتن از آن، پروسه‌اي است که  مي‌توان آن را به پنج مرحله تقسيم کرد:
 
 قدم اول : کنترل خسارت
 
قبل از انجام هر کاري، شما بايد هرگونه عملکرد فوري را که نياز است بعد از شکست، هر چه سريع‌تر انجام شود، ارزيابي کنيد؛ به عنوان مثال، فرض کنيد که نتايج امتحان شما کاملاً با آن چه تصور مي‌کرديد، متفاوت است و شرايط کاملاً برايتان تغيير کرده است؛ آيا نتيجه‌اى که گرفته‌ايد، نياز به پي‌گيرى دارد؟ بهتر است به اقداماتي فوري که نياز به تصميم‌گيري سريع دارند و ممکن است تنها در يک بازه زماني مشخص قابل انجام باشند فکرکنيد و آن بازه زماني مهم را از دست ندهيد و هر چه زودتر روي آن تمرکز کنيد تا بعدها به دليل از دست دادن فرصت‌ها پشيمان نشويد.
 
 قدم دوم : کمي به خود فرصت دهيد
 
هنگامي که شکستي رخ  مي‌دهد، در ابتدا فاجعه‌آميز و اتفاقي بسيار مخرب به نظر مي‌رسد. به همين خاطر، حجم عظيمي از احساسات سرشار از خشم و استيصال به مغز شما هجوم مي‌آورند و به شما اجازه نمي‌دهند که در آن مقطع تصميمات درستي بگيريد.
 
به همين دليل، براي تصميمات و برنامه‌ريزي‌هاي بلند مدت، بايد به خود کمي فرصت دهيد تا از مشکل فاصله گرفته و احساساتتان کمي کاهش يابد (البته بعد از متوقف ساختن خسارتي که در مرحله اول به وقوع پيوسته است).
 
کمي تفريح کنيد و ذهن خود را از موضوع دور کنيد.
 
هر کاري که  مي‌کنيد، مغز خود را از احساساتي که تفکر درست شما را مختل مي‌سازد، خالي کنيد. سپس منطق و عقل مي‌توانند کنترل اوضاع را به دست گيرند و منجر به گرفتن تصميمات عقلاني و مفيد شوند.
 
 قدم سوم : دليل شکست خود را بيابيد
 
به گفته «آلبرت انيشتين»: «ديوانگي يعني بارها و بارها انجام دادن همان کار و انتظار نتايج متفاوت داشتن!»
قبل از اينکه خود را براي تلاشي دوباره آماده کنيد، نياز است که زماني را به تشخيص و فهميدن دليل شکست خود اختصاص دهيد: کجاي کار اشتباه بوده است؟ يکي از مهم‌ترين دستاوردهاي شکست، کسب تجربه و دانش است.
 
ما اين موضوع را در بازي‌هاي کامپيوتري به خوبي به کار مي‌گيريم. اگر جايي براى پريدن از مانع، دکمه اشتباه را بزنيم و پرش درستي نداشته باشيم، به صورت خودکار مي‌دانيم که دفعه ديگر بايد با سرعت بيشتر و در ارتفاع بالاتري بپريم.
 
شما براي تحليل و بررسي کردن اعمال خود در زندگي واقعي نيز به انجام اين کار احتياج داريد.
·         آيا تعداد کلاس‌هايي که در سال گذشته شرکت کرده‌ايد زياد بوده و فرصت کافي براي درس خواندن
نداشته‌ايد؟
 
·         چه مسايلي گاهي تمرکزتان را از درس خواندن منحرف کرده است؟
·         آيا تکنيک‌هاي درست درس خواندن را به کار گرفته‌ايد؟
·         چه درس‌هايي از اين شکست مى‌گيريد؟
 
·         آيا مسايل شخصي يا شرايطى خاص سبب شده است تا نتيجه‌اي که  مي‌خواهيد به دست نياوريد؟
 
هنگامي که دلايل شکست خود را پيدا کرديد، زمان قدم گذاشتن به مرحله بعدي است.
 
 قدم چهارم : برنامهريزي و ارتقاء نقشه درس خواندن و تلاشي دوباره
 
به روشي هوشمندانه‌تر براي حرکت رو به جلو فکر کنيد.
 
به عنوان مثال، اگر در مراحلي از درس خواندن، انگيزه خود را از دست داده‌ايد، چگونه مي‌توانيد در خود انگيزه ايجاد کنيد؟ آيا بهتر نيست که روش و مکان درس خواندن خود را تغيير دهيد؟
 
حال که براي از سر گرفتن تلاشتان برنامه‌ريزي کرده‌ايد، زمان عمل فرا رسيده است.
 
قدم پنجم : اگر نياز بود کمک بگيريد
 
درخواست کمک از ديگري، به معناي ضعف شما و زير پا گذاشتن غرورتان نيست، بلکه نشان دهنده ذکاوت شماست.
 
حال که نتيجه مطلوبي را کسب نکرده‌ايد، قطعاً بي‌نياز از کمک گرفتن از ديگران نيستيد. همان طور که هيچ فردى در آن جايگاهى قرار ندارد که هيچ گونه نيازي به کمک گرفتن از ديگران نداشته باشد، همه ما نيز در مقاطعي از زندگي خود نيازمند کمک هستيم.
 
پس اگر دچار سردرگمي شديد، از اطرافيان خود و مشاوران و متخصصان کمک بگيريد. اين موقعيت، مانند آن است که در قايقي در حال غرق شدن باشيد؛ حال اگر قايقي براي کمک به سمت شما بيايد، قطعاً شما کمکش را مي‌پذيريد.
 
 قدم بعدى چيست؟
 
داشتن انگيزه و روحيه مثبت، از الزامات ادامه راه است. بايد بدانيد که حقيقت زندگي همين است و آن را بايد بپذيريد. گاهي افراد اجازه مي‌دهند که شکست‌ها و سختي‌ها آنها را از پاي درآورد و اتفاقات گذشته و تصميمات اشتباهشان آينده آنها را تعيين کند. سعي کنيد که شما يکي از اين افراد نباشيد.
 
برخي از شکست‌ها در زندگى مي‌توانند شما را متوقف کرده و از تلاش مجدد بازدارند، ولي اگر شما توانايى اين را در خود إيجاد کنيد که مغلوبش نشويد و به تلاش خود ادامه دهيد، آن شکست‌ها شما را در آينده هوشمندتر و مقاوم‌تر مي‌کنند؛ ضمن آنکه دانشي که به خاطر برخي از شکست‌ها شما را عاقل‌تر و قوي‌تر کرده، توانايي شما را در مقابله با سختي‌ها تضمين مي‌کند.
 
شکست پايان راه نيست، بلکه منبعي براي يادگيري است. شکست موجب رشد شما مي‌شود. اگر جايگاهي را که شکستتان شما را در آنجا قرار داده است، دوست نداريد، از آن بياموزيد و راهي بهتر را انتخاب کنيد، و اگر انساني را که ديروز بوديد نمي‌پسنديد، امروز شروع به برداشتن قدم هايي کوچک در جهت تغيير خود کنيد.
 
 
به گفته «آلبرت انيشتين» : «ديوانگي يعني بارها و بارها
انجام دادن همان کار و انتظار نتايج متفاوت داشتن!» قبل ازاينکه خود را براي تلاشي دوباره آماده کنيد، نياز است که زماني را به تشخيص و فهميدن دليل شکست خود اختصاص دهيد : کجاي کاراشتباه بوده است؟
يکي از مهمترين دستاوردهاي شکست،کسب تجربه و دانش است

زندگي،هيچگاه يک خط صافِ رو به بالا و بدون فراز و نشيب نيست ، بلکه يک توالي از موفقيتها و شکست‌ ها ست که سرشار از قلهها و درههاست .

*هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.