همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند به جايي رسيدهاند ( چرا برنامه ریزی ؟)
هفته گذشته بعد از يک دوره فترت کوتاه مدت به سراغ شما آمديم و ضمن خدا قوت به خوانندگان گرامي گفتيم که خوشي و ناخوشي توام باهم هستند و زندگي فراز و نشيب بسيار دارد و لذت موفقيتهاي امروز زندگي نتيجه مرارتهاي گذشته است. بنا به وظيفه از توفيق پذيرفتهشدگان کنکور مسرور شديم و به آنهايي که به هر دليل توفيقي نيافتند وعده کرديم که ميتوانند با يک برنامهريزي و يک شروع مناسب، دوباره شاهد موفقيت را به آغوش بکشند؛ اما نه با عجله و تعجيل.
در جايي « ايستمن» گفته است: «من نميفهمم که چرا ما انسانها هميشه ميخواهيم در صورت افتادن فوراً سرپا بايستيم. شايد بهتر ميبود که اندکي در همان حالت باقي ميمانديم و نفسي تازه ميکرديم!» بدون شک نگاه ايستمن در کتاب «لذت خنده» بسيار ظريف و زيباست و آن نکته حکيمانه را به ذهن متبادر ميسازد که مَثَل ساير شده؛ با اين مفهوم که اگر ميخواهي امروز شکمت را سير کني، يک قرص نان تهيه کن؛ اما اگر ميخواهي براي هميشه غذا داشته باشي، گندم؛ اين يعني همان برنامهريزي مطابق با ايدهها.
حقيقت را بخواهيد، اين هفته نميخواهيم به تعجيل، چگونگي برنامهريزي يکساله را شرح دهيم، بلکه فقط قصد داريم که ضرورت آن را جا بيندازيم. در جايي خواندم که متفکري گفته است اگر من قصد داشتم درختي را قطع کنم و براي قطع آن درخت فقط يک ساعت وقت داشتم، سه ربع آن را صرف تيز کردن تبرم ميکردم. برنامهريزي که ما از آن صحبت به ميان آوردهايم دقيقاً همان تيز کردن تبر است؛ نه تنها ايرادي ندارد، بلکه براي يک برنامه درسي يکساله که به تمام طول عمر ما بستگي مستقيم دارد، ما بايد يکي دو هفته وقت صرف کنيم و همه جوانب را بسنجيم.
از خودمان چه ميخواهيم؟
براي يک برنامهريزي مناسب، ابتدا سنگهايمان را با خودمان وا بکنيم؛ يعني ببينيم که از خودمان چه ميخواهيم و چه انتظاري داريم. بگذاريد مثالي بزنيم: ميگويند مرد متمولي روزي تصميم گرفت که کارخانه سيماني تاسيس کند، براي اين کار، معدن سنگ آهکي را زير نظر گرفت و مهندس معدني را براي بازديد آن دعوت کرد. بعد از بازديد از مهندس سؤال کرد که اين کوه آهکي جواب چند سال کارخانه مرا ميدهد و مواد اوليه آن را تامين ميکند يا نه. آن مهندس مجرب برآوردي کرد و گفت: فکر ميکنم پنجاه سال. مرد متمول کارخانهدار فکري کرد و گفت: نه اينجا مناسب نيست. بايد جاي مناسبتري را پيدا کنيم. مهندس به مزاح گفت: شما چقدر طمّاع هستيد و دنيا دوست! مرد کارخانهدار گفت: نه، پنجاه سال ارزش سرمايهگذاري عظيم براي يک کارخانه بزرگ را ندارد و به حيف و ميل کردن سرمايه ميماند. بايد زمان بازدهي، مناسب با ميزان وقتگذاري و ميزان سرمايهگذاري باشد. برگرديم به برنامهريزي خودمان؛ آري دوستان عزيز! در برنامهريزي درسي، اولين نکته مهم آن است که ببينيم ما از خودمان چه انتظاري داريم. اگر عزيز بزرگواري قصد دارد که روزي متخصص اعصاب و روان باشد، يک گونه برنامهريزي نياز دارد و اگر داوطلب ديگري به کارداني علوم آزمايشگاهي علاقهمند و قانع است، به برنامه ديگري نياز دارد؛ پس قبل از برنامهريزي، ما ابتدا بايد هدف روبرويمان را مدنظر قرار دهيم و ببينيم که چه چشماندازي را پيشِرو ميخواهيم داشته باشيم.
نويسنده اين سطور، روزگاري دوست صميمي و متعادل و ميانهرويي داشت که در طول دوران تحصيل همواره گليم خود را در امر تحصيل بسختي بيرون ميکشيد و به معدل سيزده و چهارده قانع بود؛ اما با اين هوش متوسط و معدل متوسط رو به پايين، سوداي پزشکي در سر داشت! ولي از آنجا که اين دوست صميمي، در تحقق هدف و برنامه خود مصمم بود، ضمن کسب معافيت پزشکي به خاطر نقص مادرزادي در پا، پنج سال آزگار در روي غير ميبندد و سر در کتاب ميکند و به مطالعه و تحقيق مشغول ميشود؛ حاصل کار ميدانيد چه شد؟ سال ششم در کمال تعجب با رتبه خوب در رشته پزشکي يکي از دانشگاههاي کشور پذيرفته شد. او اکنون در کلان شهر تهران، يکي از پزشکان متخصص و حاذق شهر است؛ چه چيزي او را موفق ساخت؟ اولاً هدف گذاري صحيح؛ ثانياً تلاش در جهت نيل به هدف؛ آري به همين روال و به همين سادگي.
پس داوطلبان عزيز کنکور امسال، چه آنهايي که تابستان امسال براي نخستين بار محک ميخورند و چه آنهايي که دومين يا چندمين سال حضور ايشان است، براي يک برنامهريزي يکساله تعجيل نکنند؛ بلکه ابتدا بضاعت نسبي و شرايط فردي و خانوادگي خويش را مدنظر قرار دهند و سپس هدف و آرمان خود را از تحصيل معين نمايند؛ آن گاه ما و سايرين با اندک بضاعتي که داريم خواهيم گفت که چه کنند و قدم به قدم با طرح سؤال مناسب و پاسخ کارشناسي همراه ايشان خواهيم بود. اگر چه گفتهاند:
اما معالوصف تنها نخواهيد بود و ما در اين مسير راهنما و مشوق شما خواهيم بود.
در جايي گوته گفته است: «براي نيل به يک آرمان بزرگ، فقط يکي از اين دو چيز لازم است: يکي توانايي و ديگري پشتکار. توانايي در اختيار گروه بسيار محدودي است؛ اما پشتکار در توان بسياري از مردم است که اگر به کار گرفته شود بندرت بيثمر ميماند؛ دليل آن هم اين است که قدرت عظيم آن به آرامي و آهسته کار ميکند و بمرور هر مانعي را درهم ميکوبد؛ درست مثل آبي که بمرور سنگ را هم سوراخ ميکند.»
در جايي ديگر خواندم: «قسمت عظيم بينوايي آدمها در اين دنيا ناشي از اين است که بدرستي نميداند که چه ميجويند و هدفشان چيست. به خود پنداشتهاند که بارويي رفيع بنا کنند؛ بدون آنکه آنقدر به خود زحمت بدهند که شالودهاي که توان نگهداري يک کلبه را داشته باشد زير آن بسازند؛ پس براي آنکه آيندهاي روشن و قابل دسترس داشته باشيم بايد ابتدا خواستههايمان را از زندگي مشخص کنيم.»
داوطلب گرامي کنکور، قبل از شروع برنامهريزي و مطالعه بايد ببيند که خود را در چه لباسي تصور ميکند و مثل آن دانشآموزي نباشد که گفتند: کلاس چندمي؟ گفت نميدانم؛ فقط ميدانم پدرم به من گفته است که درس بخوان!
حرف آخر اين مقال
داوطلبان گرامي، اين هفته در خود يک واکاوي دوباره داشته باشند و ببينند که از شرکت در آزمون سراسري چه انتظاري دارند. از هفته آينده ما با کمال ميل و مسرت در خدمت ايشان هستيم تا با سؤالات موضوعي و فصلي همراهشان باشيم تا قدم به قدم پلههاي پيشرفت و ترقي را بالا رفته و انشاءا… به سرمنزل مقصود برسند.
داوطلب عزيز کنکور!
همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيدهاند
هفته نامه پیک سنجش