نتایج در این بخش نمایش داده می شود

دو رتبۀ ۳ کشوري با يک دنيا تفاوت ! (قسمت اول)

امسال گروه آزمايشي علوم انساني، دو رتبۀ 3 کشوري داشت: محمدجواد مهديان از شاهين شهر و اميرحسين جلالي از شهر يزد که علاوه بر زندگي در شهر‌هايي متفاوت، در نحوۀ مطالعۀ دروس، برنامه‌ريزي درسي، علايق، درصدهاي آزمون سراسري، معدل کتبي نهايي و … نيز با يک ديگر تفاوت داشتند، اما در نهايت، هر دو رتبۀ 3 کشوري را کسب کردند.
 
اين همه نشان مي‌دهد که نمي‌توان براي نحوۀ مطالعه و موفقيت تمامي داوطلبان، نسخۀ يکساني پيچيد و از همه خواست که شيوه و راه مشخص و همانندي را در زمينۀ آمادگي براي کنکور دنبال کنند.
 
گفت و گوي زير، بخش اول از مصاحبه با اين دو داوطلب عزيز است. در بخش اول گفت و گو، به نحوۀ مطالعۀ هر دو رتبۀ 3 کشوري در تک تک درس‌هايي که در آزمون سراسري گروه آزمايشي علوم انساني از آنها سؤال طرح مي‌شود، پرداخته‌ايم و در بخش دوم دربارۀ ساير مسايلي که براي داوطلبان اهميت دارد، با آنها گفت و گو کرده‌ايم. با تشکر از آقايان اميرحسين جلالي و محمدجواد مهديان، بخش اول گفت و گو را تقديمتان مي‌کنيم.
 
* به عنوان اولين و مهم‌ترين سؤال، از شما مي‌خواهيم که نحوۀ مطالعۀ خود را در هر درس بيان کنيد.
 
درس ادبيات فارسي:
 
اميرحسين جلالي: من از سال دهم، ادبيات را به صورت موضوعي مي‌خواندم؛ البته سال دهم روي آرايه‌ها کار مي‌کردم و سال يازدهم روي قرابت معنايي. در زمينه دستور زبان هم مشکلي نداشتم.
 
سال دوازدهم، بيشتر درس به درس جلو رفتم و تست زدم و تمرين کردم؛ در واقع، با اينکه در کنکور، کتاب فارسي خيلي تعين کننده نيست و تست زدن اهميت بيشتري دارد، اما سعي کردم که در هر زمينه، از سؤالات روي کتاب درسي هم کار کنم تا هم براي امتحان نهايي آماده باشم و هم اگر احياناً سؤالي از کتاب درسي طرح شد، پاسخ آن را بلد باشم.
 
در کل، فارسي را، چون از سال دهم کنکوري مي‌خواندم و تست مي‌زدم، در سال دوازدهم کمتر برايش وقت مي‌گذاشتم و مطالعۀ آن، هفته‌اي دو يا سه ساعت بيشتر وقتم را نمي‌گرفت؛ اما طي سال‌هاي دهم و يازدهم، وقت بيشتري براي ادبيات مي‌گذاشتم؛ چون معتقدم که «کار نيکو کردن از پر کردن است»؛ براي همين زياد تست ادبيات مي‌زدم و در اوقات فراغتم هم شعر زياد مي‌خواندم؛ چون خواندن شعر‌هاي مختلف، در بالارفتن درک ادبي و پاسخ دادن به تست‌هاي آرايه و قرابت معنايي، بسيار مؤثر است.
 
محمدجواد مهديان: من دورۀ دوم متوسطه درس نخواندم و بعد از سال نهم وارد حوزه شدم و چهار سال دروس حوزوي خواندم، اما بعد تصميم گرفتم که در آزمون سراسري شرکت کنم؛ براي همين، دروس سه سال متوسطه دوم را از مهر سال 99 به بعد به تنهايي مطالعه کردم. در ابتدا شيوۀ مطالعه ام در بعضي از دروس اشتباه بود، اما به مرور شيوۀ صحيح مطالعۀ هر درس را پيدا کردم؛ براي مثال، در آغاز، شيوۀ مطالعه‌ام در ادبيات به اين گونه بود که کتاب درسي را با دقت مي‌خواندم و بعد از آن، تست‌هاي جامع را مي‌زدم، اما با استفاده از اين روش در آزمون‌هاي آزمايشي نتيجه‌اي نمي‌گرفتم و درصدهايم پايين مي‌شد؛ بنابراين، به اين نتيجه رسيدم که بايد نگاهم به ادبيات، مثل نگاه طراح سؤال باشد؛ مثلاً از خودم سؤال مي‌کردم که: طراح در چه فضاي ذهني، دو بيت را به هم ربط مي‌دهد؟
 
چطور ابيات داراي آرايۀ پارادوکس يا تشبيه و … را در کنار هم مي‌آورد؟
 
بدین ترتيب، توانستم در سؤال‌هاي تستي، به خصوص در آرايه، سريع به جواب برسم.
در کل، ادبيات را با عشق و علاقه مي‌خواندم و نگاهم اين بود که جوري بخوانم تا بتوانم بعد از کنکور از اطلاعاتم استفاده کنم. در عمل هم بعد از کنکور به اين روند ادامه دادم؛ به اين صورت که ديوان حافظ را خواندم و دفتر دوم مثنوي را هم تمام کردم.
دستور زبان هم برايم خواندني بود؛ چون به نظر من، اين مبحث با فلسفه ارتباط تنگاتنگي دارد. ما مي‌بينيم که ‌هايدگر، فيلسوف معروف آلماني، براي بيان عقايدش، واژه  و اصطلاح مي‌سازد؛ در واقع، در اينجا زبان و فلسفه به هم نزديک مي‌شوند؛ از طرف ديگر، برايم جالب بود که بدانم: چرا بشر ساختار زباني دارد؟ چرا کلماتي که استفاده مي‌کند، ساختار دارند؟ البته خيلي اوقات ناکام بودم که مي‌خواستم با کتاب درسي به جواب اين سؤال‌ها برسم؛ اما با اين نگاه وارد مي‌شدم و ضمن آن، دستور زبان فارسي را با صرف و نحو عربي نيز  مقايسه مي‌کردم و به اين کار هم علاقه‌مند بودم.
 
درس عربي:
 
محمدجواد مهديان: به دليل اينکه در حوزۀ علميه، ادبيات عرب خوانده و آن را هم خيلي خوب خوانده بودم، مشکلي در اين درس نداشتم و فقط به طور مجمل کتاب‌هاي مدرسه را خواندم و بعد فقط تست مي‌زدم.
 
اميرحسين جلالي: در درس عربي، اولويت اول و اصلي برايم کتاب درسي بود؛ به خصوص کتاب‌هاي عربي سال يازدهم و دوازدهم را ريزبه‌ريز شکافتم و نکته‌اي مستقيم يا غيرمستقيم در کتاب درسي نبود که من آنها را بلد نباشم؛ حتي اگر نکته‌اي دستوري بود که در کتاب درسي فقط اشاره‌اي به آن شده بود، آن نکته را هم دقيق خواندم. از تست هم براي تثبيت مطالب، استفاده مي‌کردم؛ البته بيشتر در زمينۀ متن عربي که برايم چالشي بود؛ وگرنه، در قواعد مشکلي نداشتم و تست کمتري در  زمينه قواعد حل مي‌کردم.
 
درس معارف اسلامي‌:
 
اميرحسين جلالي: روش خواندن درس معارف، مهم است و در کنار اينکه بايد متن کتاب درسي را حفظ کرد، آيات را هم بايد فهميد و ارتباط بين متن و آيه را پيدا کرد. من، به خصوص معارف اسلامي سال يازدهم را، که حفظ کردني‌اش خيلي بيشتر است، بالاي 20 بار مرور کردم ! تست هم در سال دهم و يازدهم نمي‌زدم، اما در سال دوازدهم خيلي تست زدم.
 
محمدجواد مهديان: به نظر من، شيوۀ بيان مطالب در کتاب‌هاي درسي معارف، مناسب دانش‌آموزان نبوده و اصلاً جذاب نيست.
 
 من فقط به عشق آياتي که در کتاب‌هاي درسي هست، آن را مطالعه مي‌کردم؛ اينکه بتوانم با آيات انس پيدا کنم و يک ارتباط احساسي با آنها برقرار کنم؛ اما شيوۀ مطالعه‌ام اين طور بود که اول متن کتاب را مي‌خواندم و بعد تست‌ها را مي‌زدم که در ابتدا نتيجه‌اي هم از اين شيوۀ مطالعه نگرفتم؛ در نتيجه، يک مدت تست نزدم و کتاب‌ها را دقيق‌تر خواندم و با نگاه طراح در آيات دقت کردم. شايد بتوانم بگويم که هر کتاب معارف را 7 يا 8 بار مطالعه کردم؛ چون حفظ کردن واژه به واژۀ کتاب هم بي‌فايده است و لازم است که درک کني‌ هدف مؤلف کتاب درسي از آوردن مطالب آن چيست. بعد هم تست‌هاي مختلف و متعدد براي اين درس زدم. شايد حدود 5 هزار تا تست براي درس معارف زدم.
 
درس زبان خارجي:
 
اميرحسين جلالي: سال دهم، زبان را تقريباً کنار گذاشته بودم و مي‌گفتم که قرار است در کنکور اين درس را صفر بزنم؛ اما سال يازدهم، وقتي در آزمون‌هاي آزمايشي، کارنامه‌هاي خودم را با دانش‌آموزاني که در سطح خودم بودند، مقايسه کردم، ديدم که در اکثر درس‌ها از آنها قوي‌تر هستم و فقط در دو درس رياضي و زبان عقب هستم. مشکلم در زبان اين بود که اصلاً اين درس را شروع نکرده بودم. با شروع کرونا و تعطيلي مدارس، ديدم فرصت خوبي است که از پايه شروع به مطالعه زبان  کنم و در نهايت در کنکور توانستم اين درس را 68 درصد بزنم.
محمدجواد مهديان: پيش از اينکه به حوزه بروم، 5 يا 6 سال در کلاس‌هاي آزاد آموزش زبان شرکت مي‌کردم. در حوزه نيز، چون به ارتباط  فرهنگي علاقه دارم، فيلم به زبان عربي يا انگليسي مي‌ديدم و زماني هم که تصميم به شرکت در کنکور و مطالعۀ درس‌هاي دبيرستاني گرفتم، چون پايۀ قوي داشتم، به راحتي توانستم بر اين درس مسلط شوم.
 
درس رياضي:
 
محمدجواد مهديان: من اصلاً به رياضي علاقه نداشتم. سال دوازدهم هم اوايل کار هرچه رياضي مي‌خواندم، نمي‌فهميدم. از پدرم که دکتري مکانيک دارند، براي يک دو فصل کتاب رياضي دهم کمک گرفتم و تا حدودي آن را متوجه شدم، اما باز هم خيلي از مطالب را نمي‌فهميدم؛ حتي گاه آن‌قدر از سختي مباحث و عدم درک خودم در اين درس عصباني مي‌شدم که خودکار را پرت مي‌کردم و درس را کنار مي‌گذاشتم؛ ولي تصميم گرفتم که از پس اين درس برآيم. براي همين، در مطالعۀ کتاب‌هاي کمک آموزشي و تست زدن، مداومت به خرج دادم؛ تا اينکه راه افتادم؛ تا جايي که گاه دو ساعت با اشتياق تمام تست رياضي مي‌زدم؛ بدين ترتيب، رياضي از درس عربي که برايم بسيار ساده بود، ساده‌تر شد؛ حتي در کنکور هم، برخلاف نظر بسياري از داوطلبان، درکي از سختي سؤال‌هاي رياضي نداشتم و جز يک سؤال که قبل از آزمون سراسري، در هيچ نمونه تستي مانند آن را نديده بودم و 12 دقيقه رويش وقت گذاشتم و تست ديگري که 7 دقيقه وقت مرا گرفت تا به آن پاسخ دادم، بقيۀ سؤال‌ها برايم آسان بود.
 
راستش رياضي يک نکته جالب دارد و آن اين است که وقتي يک مطلبي را از آن فراگرفتي، براي هميشه در خاطرت خواهد ماند، و حالت هم خوب يا بد باشد، مي‌تواني رياضي را حل کني.
 
من در گذشته به خودم مي‌گفتم که اصلاً رياضي به چه دردي مي‌خورد ! اما الان مي‌دانم که واقعاً مفيد است و مثل فلسفه، جولان ذهني فرد را بالا مي‌برد. 
 
اميرحسين جلالي: مشکل من در رياضي، بيشتر ناشي از بي‌دقتي‌ام بود.
من در محاسبات، در وارد کردن گزينۀ صحيح اشتباه مي‌کردم؛ براي مثال، پاسخ عدد 2 بود، من به جاي پيدا کردن عدد 2، گزينۀ 2 را انتخاب مي‌کردم !
 
البته سال يازدهم مشکلم را رفع کردم و در سال دوازدهم در اکثر آزمون‌هاي آزمايشي، هدفم به دست آوردن درصد 100 در اين درس بود.
 
به داوطلبان گروه آزمايشي علوم انساني که در رياضي ضعف دارند، پيشنهاد مي‌کنم که ترس از اين درس را کنار بگذارند و شروع به کار کنند و مطمين باشند که با تلاش و کوشش مي‌توانند به يک دانش پايه از رياضي برسند و با همان دانش پايه نيز مي‌توانند بين 30 تا 50 درصد سؤال‌هاي رياضي را در کنکور پاسخ دهند.
 
درس اقتصاد:
 
اميرحسين جلالي: اقتصاد، دو بخش حفظي و محاسباتي دارد. بخش حفظي آن مشکلي  ندارد و بايد متن کتاب را حفظ نمود، اما 7 يا 8 سؤال محاسباتي دارد که 2 يا 3 سؤال آن با تکنيک قابل حل است و نياز به محاسبات سنگين ندارد.
 
به ساير سؤال‌ها هم با تست زدن، مسلط شدم.
محمدجواد مهديان: بخش حفظي اين درس را خواندم و چندين بار مرور کردم و براي حل مساله‌ها هم با تست زدن جلو رفتم. در کل، علاقه‌اي به کتاب درسي اقتصاد نداشتم؛ هر چند که به خود علم اقتصاد علاقه‌مند هستم.
 
درس ادبيات فارسي اختصاصي:
 
محمدجواد مهديان: براي يادگيري تاريخ ادبيات، روزي نيم تا يک ساعت مطالعه مي‌کردم؛ چون لازم است که تصويري از مطالب کتاب در ذهن داوطلب باشد. من در واقع از صفحات کتاب در ذهنم عکس برداري مي‌کردم و تست هم خيلي زياد زدم. عروض را دوست داشتم و آن‌قدر شعر‌هاي متعدد و متنوع خواندم و آن را تقطيع کردم که شب‌ها هم موقع خواب، وزن‌ها از ذهنم بيرون نمي‌رفت ! من الان حتي به اين فکر مي‌کنم که کلام اگر بخواهد به شعر در بيايد، با کدام وزن زيباتر مي‌شود !
 
راستش اگر دو يا سه روز از شعر دور باشم، حس مي‌کنم که ذهنم چيزي کم دارد و نياز به شعر دارم (با خنده مي‌گويد) مثل کسي که معتاد است ! همان‌گونه که آيات قرآن تعيّن ندارد و با قلب انسان حرف مي‌زند و مي‌شود از آيات جواب گرفت، براي من شعر شاعراني مثل حافظ و مولانا نيز  به نوعي همين نقش را دارد و معتقدم که شعر پتانسيل بالايي دارد و مي‌تواند  پاسخگوي نيازهاي روحي انسان باشد.
 
اميرحسين جلالي: ادبيات اختصاصي چند مبحث دارد: آرايه‌هاي ادبي و قرابت معنايي که در فارسي عمومي هم کار کرده بودم، تاريخ ادبيات که بايد کتاب را خواند، و عروض و قافيه. متاسفانه مبحث قافيه، به طور خيلي مختصر در کتاب‌هاي درسي توضيح داده شده است و بايد به کمک تست و تحليل تست‌ها بر آن مسلط شد.
 
در زمينه عروض هم تا اواسط سال يازدهم، قصد نداشتم که آنها را به صورت سماعي تقطيع کنم، اما اواخر سال يازدهم در مبحث پايه‌هاي همسان دولختي، گوشم با تقطيع آشنا شد و عروض سماعي را يادگرفتم و تابستان دوازدهم اين شيوه در ذهنم تثبيت شد، و حتي تست‌هاي مرتبط با  اختيارات شاعري را هم به صورت سماعي پاسخ مي‌دادم.
 
درس عربي اختصاصي:
 
اميرحسين جلالي: عربي اختصاصي، تفاوت زيادي با عربي عمومي ندارد و من براي تسلط به سؤال‌هاي اين بخش، کار خاصي انجام ندادم ؛ فقط سه سؤال تحليل صرفي بود که براي پاسخ دادن به آن، کتاب درسي را کلمه به کلمه بررسي کردم. همين موضوع باعث شد که از بقيۀ دوستانم خيلي جلو بيفتم و کم پيش مي‌آمد که تستي را در اين زمينه غلط بزنم.
 
تاريخ و جغرافيا:
 
محمدجواد مهديان: من جغرافيا را دوست دارم و اگر مي‌توانستم در رشته شهرسازي يا معماري ادامۀ تحصيل بدهم، به خاطر علاقع به جغرافيا حتما ً يکي از اين دو رشته را انتخاب مي‌کردم؛ در ضمن، جغرافياي شهري و انساني، به خصوص کتاب دهم و يازدهم، برايم جذاب بود. از جغرافياي طبيعي هم، چون طبيعت را دوست دارم و با آن انس دارم، لذت مي‌بردم و سعي مي‌کردم که به بطن اين درس بروم و ببينم که علم طبيعت‌شناسي در جغرافياي طبيعي چگونه تعيّن يافته است.
 
تاريخ براي من مثل پيتزا يا يک لقمۀ خوشمزه است ! مرا رها کنند، مي‌روم و تاريخ مي‌خوانم. براي همين کتاب‌هاي تاريخ را خيلي مطالعه کردم و حتي بخش‌هايي از تاريخ را که در کتاب درسي گفته نشده يا به طور خلاصه گفته شده بود، خودم وقت مي‌گذاشتم و مطالعه مي‌کردم و اصلاً  ذهنم اذيت مي‌شد که چرا اين بخش‌ها در کتاب درسي نيامده است.
 
براي فراگيري اين دو درس خيلي تست نزدم، اما خلاصه‌نويسي کرده بودم و بعد از چند بار خواندن کل کتاب‌ها، خلاصه‌ها را مي‌خواندم، و البته هر چند وقت يک بار هم خود کتاب‌هاي درسي را مرور مي‌کردم و در نهايت هم در آزمون سراسري، تاريخ را 91 و جغرافي را 48 درصد زدم.
اميرحسين جلالي: حجم کتاب‌هاي اين دو درس خيلي زياد است و ضريب بالايي هم در کنکور ندارد.
 
براي همين، خيلي از داوطلبان، وقت چنداني براي مطالعه و فراگيري اين دو درس نمي‌گذارند.
 
من براي درس تاريخ خيلي عذاب کشيدم تا تسلط لازم را بر آن پيدا کنم؛ چون سال دهم خيلي خوب مطالعه نکرده بودم؛ البته سؤال‌هاي تاريخ در کنکور کاملاً حفظي است، و اگر کتاب را دقيق خوانده باشي، مي‌تواني به اين سؤالات پاسخ بدهي.
 
چند سالي است که سؤال‌هاي درس جغرافيا در کنکور سخت شده است و کتاب تست مناسبي هم وجود ندارد که شبيه سؤال‌هاي کنکور چند سال اخير باشد. خود من هم چند سؤال جغرافيا را با شک و ترديد در کنکور پاسخ دادم.
درس علوم اجتماعي:
محمدجواد مهديان: کتاب جامعه‌شناسي دوازدهم را دوست داشتم و با اشتياق و کنجکاوي، آن را مي‌خواندم. دوست داشتم ببينم در اين کتاب چه نوشته شده است، و البته در نهايت، مطالب را حفظ کردم. براي تسلط بر جامعه‌شناسي، بايد در بعضي از قسمت‌ها کليدواژه را درک کني و گاه لازم است که نظام تاريخي را در ذهنت بياوري و ببيني که نويسنده چه مي‌خواهد مي‌گويد.
 
بعضي جاها را هم بايد به صورت مفهومي ياد گرفت؛ اما به نظرم اين درس، در کل، درسي حفظي است و بيش از تست زدن بايد بر کتاب درسي مسلط بود. 
 
اميرحسين جلالي: برخلاف بعضي از بچه‌ها، که جامعه‌شناسي را حفظي مي‌دانند، اين درس به نظر من کاملاً مفهومي است. من سعي مي‌کردم که سر کلاس، اول مطلب را بفهمم و بعد سراغ کتاب درسي بروم و در نهايت تست بزنم.
 
فلسفه و منطق:
 
اميرحسين جلالي: منطق و فلسفه، دو درس کاملاً مجزا هستند. منطق شبيه رياضي است و همان طور که يادگيري رياضي با فهم سر کلاس، خيلي راحت‌تر مي‌شود، براي تسلط بر منطق هم بايد به يک معلم يا درسنامۀ خوب دسترسي داشت و بعد با تست‌زدن، مباحث آن را تثبيت کرد.
فلسفه نيز با همۀ  درس‌هاي انساني فرق دارد و از نظر روش خواندن، شبيه هيچ درس ديگري نيست. شايد بشود گفت که شباهت ضعيفي به درس معارف دارد. فلسفه را بايد کلمه به کلمه فهميد و در ضمن، آن را حفظ هم کرد. من سال يازدهم، سراغ منابع کمک آموزشي مختلفي رفتم، اما هيچ منبع جامع و کاملي پيدا نکردم و در نهايت از چندين منبع استفاده مي‌کردم که هر کدام نيز ضعف‌هايي داشتند. تست‌هاي کنکور اين درس هم واقعاً سخت بود و حتي در توافق روي پاسخ صحيح بعضي از سؤال‌ها هم خود دبيران اين درس به جمع‌بندي نمي‌رسيدند !
 
محمدجواد مهديان: معتقدم که کتاب‌هاي فلسفه و منطق نيزخوب تاليف نشده است و سؤال‌هاي کنکور هم با ساختار کتاب فرق دارد. من با اينکه به فلسفه و منطق علاقه‌مندم، اما براي کنکور اذيت شدم و از کتاب‌هاي درسي  فلسفه و منطق زده شدم.
 
درس روان‌شناسي:
 
اميرحسين جلالي: کتاب روان‌شناسي حجم زيادي ندارد، اما اين درس، درسي مفهومي است و خيلي از سؤال‌هاي تستي آن هم به صورت مثال طرح مي‌شود. من سال يازدهم منبع تستي نداشتم و تمرکزم روي کتاب درسي بود، اما سال دوازدهم فهميدم که نياز به کار بيشتري دارم و سؤال‌هاي مفهومي بيشتري کار کردم و از چند منبع تستي نيز بهره بردم تا به درصد مورد نظرم در اين درس برسم.
 
محمدجواد مهديان: به کتاب روان‌شناسي و داده‌هاي آن علاقه داشتم؛ به خصوص بخش‌هايي که با فلسفه گره مي‌خورد. همچنين روان‌شناسي کودک برايم جذاب بود و مباحث روان‌شناسي رشد را با پسر عمويم که تازه به دنيا آمده بود، مطابقت مي‌دادم !
 
در درس روان‌شناسي، وقتي که تستي را اشتباه مي‌زدم، سعي مي‌کردم که در ذهنم صفحۀ کتاب را تصويرسازي کنم؛ چون گاه بايد عين واژه‌هاي کتاب را حفظ باشي تا بتواني تست را به طور صحيح پاسخ دهي. به همين خاطر، شايد 10 بار يا بيشتر، کتاب روان‌شناسي را خواندم و خلاصه‌نويسي‌هايم از اين درس را هم خيلي بيشتر مطالعه کردم. 
 
 
اميرحسين جلالي: سال دهم، زبان را تقريباً کنار گذاشته بودم و مي‌گفتم که قرار است در کنکور اين درس را صفر بزنم. مشکلم در زبان اين بود که اصلاً اين درس را شروع نکرده بودم. با شروع کرونا و تعطيلي مدارس، ديدم فرصت خوبي است که از پايه شروع به مطالعه زبان کنم و در نهايت در کنکور توانستم اين درس را 68 درصد بزنم

محمدجواد مهديان: گاه آن‌قدر از سختي مباحث رياضي و عدم درک خودم عصباني مي‌شدم که خودکار را پرت مي‌کردم و درس را کنار مي‌گذاشتم؛ ولي تصميم گرفتم که از پس اين درس برآيم، براي همين، در مطالعۀ کتاب‌هاي کمک آموزشي و تست زدن، مداومت به خرج دادم تا اينکه راه افتادم؛ تا جايي که گاه دو ساعت با اشتياق تمام تست رياضي مي‌زدم و حتي در کنکور، برخلاف نظر بسياري از داوطلبان، درکي از سختي سؤال‌هاي رياضي نداشتم .

*هفته نامه پیک سنجش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.