کوه یخ کنکور چگونه آب میشود
کنکور پدیدهای است که مسوولان آموزشی میگویند کمر به حذف آن بستهاند اما اگر به امتداد آن بنگریم کوه یخی را میبینیم که بخش اعظم آن زیر پهنهای از چالشهای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی نهفته است.
به گزارش ایرنا، اوایل ماه جاری بود که وزیر آموزش و پرورش از سرعت گرفتن فرآیند حذف کنکور خبر داد. «سیدمحمد بطحایی» در حاشیه همایش ملی تکریم خیرین مدرسه ساز در مشهد اعلام کرد نزدیک به نود درصد کرسیهای دانشگاهی که بر اساس سوابق تحصیلی امکان پذیرش داشتهاند از گردونه کنکور حذف شدهاند.
با وجود امیدواریهایی که در این زمینه به وجود آمده این پرسش برای بسیاری مطرح است که آیا کنکور پدیدهای صرفا آموزشی است و با مداخله وزارت آموزش و پرورش میتوان آن را مدیریت کرد؟ نگاهی به ریشههای اجتماعی و اقتصادی کنکور تردیدهایی را در این زمینه به وجود آورده است.
«عاقبت فرار از مدرسه»، جمله معروف پشت ماشینهای باربری، پیامی است که کلیت جامعه برای فرزندان خود دارد: «کسی که خوب درس نخواند، شغل خوبی گیر نخواهد آورد!» این ایده سالها است که جهتگیری کلی خانوادهها، مدارس و نظام آموزشی را تشکیل میدهد. بطوری که کمّ و کیف تحصیل فرزندان به یکی از مسائل اصلی خانوادهها تبدیل شده است.
بسیاری از خانوادهها صرف هزینههای مادی و معنوی را برای تحصیل فرزندانشان به عنوان «سرمایهگذاری برای آینده» با وسواس و دقت پیگیری میکنند.
تحقیق و بررسی برای یافتن بهترین مدرسه، صرف هزینههای هنگفت مالی برای آن و در نهایت اختصاص زمان خانواده برای «رسیدگی به درس بچهها» به وظایف روزمره خانوادهها بدل شده است.
مدارس نیز روز به روز کنکوریتر میشوند. به عبارتی مدرسه موفق مدرسهای است که بیشترین قبولی کنکور را داشته باشد. کلاسهای تستزنی، برنامههای کمک آموزشی و مانند آن، برنامه درسی مدارس را متحول کرده است.
مراجع فرهنگی و جامعهپذیری نیز با این داستان همراهی میکند. همان قدر که بزرگ ترها کودکان و نوجوانان را به درس خواندن تشویق میکنند، فضای روشنفکری، هنر، سینما، داستانها، برنامههای کودک و … نیز بر این موضوع صحه میگذارند، گویی بین خانوادهها، مدارس، هنرمندان، روشنفکران و سایر مراجع هویتی، اجماعی بر سر این موضوع شکل گرفته است.
بهمرور نه خودِ درسخواندن و نه حتی خوب درسخواندن و خوب یادگرفتن، بلکه خوب نمره گرفتن است که مورد تاکید قرار میگیرد. در واقع، ارزشهای اجتماعی از «تحصیل» به سمت «موفقیت تحصیلی» حرکت کرده است. این روند، زندگی نوجوانان و جوانان را به کل دگرگون کرده و «خوب درسخواندن» به هدف مرکزی و فلسفه زندگی خیلی از آنها بدل شده است.
طول سال تحصیلی صرف تلاش شبانهروزی برای گرفتن بهترین نمرهها میشود و تابستان صرف کلاس زبان و سایر کلاسهای کمک آموزشی. در واقع جریان اجتماعی وسیع و پردامنهای شکل گرفته که افراد را به سمت تمایل افراطی به موفقیت تحصیلی سوق میدهد. برای فهم بهتر این جریان میتوان به کنکور توجه کرد. انبوهی از افراد در رقابت طاقت فرسا در پی ورود به بهترین رشتههای دانشگاههای برترند.
کنکور برای کنترل این جریان عظیم اجتماعی، همچون یک سد مقاوم عمل میکند. هرچه جریان اجتماعی پرفشارتر عمل میکند، کنکور هم سختتر و پیچیدهتر میشود.
اگر در یک کلاس پایه نهم در یک مدرسه معمولی از دانشآموزان بپرسید که میخواهند در آینده چه شغلی داشته باشند، احتمال دارد 15 نفر از 20 نفر به شما بگویند که میخواهند پزشک شوند، 5 نفر باقی مانده هم بین گرایشهای مهندسی تردید دارند. همه با شتاب و بیوقفه درس میخوانند تا از سد کنکور با موفقیت عبور کنند. به نظر میرسد قانون حذف کنکور که بیش از ده سال از تصویب آن میگذرد در پاسخ به این بحران و برای حل این مساله تصویب شده است اما به نظر میرسد سیاستگذاران چندان به این موضوع توجه نکردهاند که کنکور فقط نوک کوه یخ است؛ کوهی عظیم با دامنهای گسترده که در باغِ سبزِ موفقیت تحصیلی را به همگان نشان میدهد. بیسبب نیست که طی ده سال این قانون نتوانسته آن طور که باید اجرا شود. با این حال آیا میتوان سیل افراد پشت سد کنکور را نادیده گرفت ودیوار سد را کوتاهتر کرد؟ آیا میتوان بدون توجه به رقابت شدید بین هزاران دانشآموز جهت قبولی در دانشگاههای برتر برای حذف کنکور اقدام کرد؟
پیش از اقدام برای حذف کنکور، لازم است گامی به عقب برویم و بپرسیم چرا چنین شده است؟ چرا دانشآموزان و خانوادههایشان بیامان برای موفقیت تحصیلی در تلاشند؟ پاسخ این پرسش نه در مدرسه و نظام آموزشی، بلکه در نظام اجتماعی و اقتصادی ما است. آیا فرد برای ارتقای اجتماعی، برای یافتن شغل خوب، برای داشتن موقعیت و منزلت اجتماعی هیچ فرصتی جز قبولی در دانشگاه دارد؟ آیا برای هنردوستان فضای کافی برای پرداختن به کار مورد علاقهشان وجود دارد؟ آیا مشاغل مهارتی از منزلت، درآمد و امنیت اقتصادی کافی برخوردار هستند؟ آیا فرد برای تحرک طبقاتی راهی در بازار پیدا میکند؟ آیا به روی علاقهمندان به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دری جز دانشگاه گشوده است؟ آیا نظام اقتصادی فرصت کافی به کارآفرینان دیپلم میدهد؟
در شرایطی که کشور از طرفی با بیکاری و از طرف دیگر با چالشهایی جدی در عرصههای اجتماعی و سیاسی روبرو است، قبولی در دانشگاه تنها گزینه پیش روی اکثر جوانانی است که میخواهند آینده بهتری برای خود رقم بزنند و البته گزینهای که به دلیل بیکاری فزاینده فارغالتحصیلان روز به روز بیشتر زیر سوال میرود. آیا در چنین بستری امکان حذف کنکور وجود دارد؟