چرا بعضيها هيچ وقت موفق نميشوند؟
تا کنون به اين فکر کردهايد که علت موفقيت عدهاي و شکست گروهي ديگر چيست؟ آيا طبق نظر عدهاي، خوش شانسي ميتواند عامل موفقيت باشد و، در مقابل، نداشتن اقبال و بخت را ميتوان عامل شکست دانست؟
حقيقت اين است که افراد ناتوان و شکست خورده ويژگيهايي دارند که مانع از موفقيت آنها ميشود؛ وگرنه، هر کسي با اهتمام و تلاش ميتواند به آنچه ميخواهد برسد. در اينجا برخي از ويژگيهايي را که مانع از موفقيت فرد ميشود، آوردهايم. به اميد آن که شما نيز جزو افرادي باشيد که هماي موفقيت هميشه بر شانهتان بنشيند.
زمان، ارزشمندترين گوهر هستي
افراد ناموفق براي زمان خود ارزش قايل نيستند. کارهاي آنها مرتب روي هم تلنبار ميشود؛ زيرا زمان کافي براي انجام کارهاي قبلي خود اختصاص ندادهاند؛ بنابراين، تحقق اهدافشان هميشه به تعويق ميافتد؛ پس در درجۀ اول بايد براي زمان خود ارزش قايل بود؛ براي مثال، دقت کنيد که هر روز چقدر از وقت خود را در شبکههاي مجازي به بطالت ميگذرانيد يا چقدر از زمان خود را صرف تماشاي برنامههاي تلويزيون يا بازيهاي کامپيوتري ميکنيد؟ آيا وقت آن نرسيده است که به تفريحهاي زودگذر و زمان بر «نه» بگوييد، و اگر قرار است زماني را به انجام آنها اختصاص دهيد، بعد از انجام وظايفتان باشد؟ ما نبايد طوري زندگي کنيم که انگار زمان زيادي را ذخيره داريم. بيشک، مهارتهاي مديريت زمان و قدرت «نه» گفتن، گامي براي دستيابي به موفقيت در زندگي شماست.
در مسير هدفتان قدم برداريد
هرچه هدف مهمتر باشد، در سلسله مراتب ارزشهايتان در مرتبه بالاتري قرار خواهد داشت و وقت و انرژي بيشتري براي آن خواهيد گذاشت، و هرچه هدف کم اهميتتر باشد، در سلسله مراتب ارزشهايتان مرتبه پايينتري به خود اختصاص خواهد داد و به زمان و انرژي کمتري نياز خواهد داشت. افراد ناموفق کارهاي زيادي انجام ميدهند، اما اين کارها اثربخش نيست؛ زيرا در مسير اهدافشان نيست و کارهاي پراکنده و بيهدفي محسوب ميشوند. نوشتن اهداف و استراتژيهايي که ميتواند به تحقق اين اهداف کمک کند، شما را در تشخيص کارهايي که به اهدافتان نميرساند، ياري ميکند.
بیشتر بخوانید :
بهانه تراشي نکنيد
افراد ناموفق براي خود محدوديتهايي ايجاد ميکنند و درصدد توجيه رفتارشان هستند؛ براي مثال، دانشآموزي که نمرۀ خوبي در امتحانات ترم اول کسب نکرده است، ميگويد به اندازۀ ساير دانشآموزان باهوش و با استعداد نيست يا مشکلات خانوادگي دارد و يا تمرکز لازم را ندارد. بهترين درمان براي اين مساله، اين است که هر وقت ذهنتان شروع به بهانه تراشي ميکند، آن را متوقف کنيد و موتور ذهنتان را براي شروع کار، دوباره به راه بيندازيد. بياييد به جاي اين بهانهها، بيشترين حد خود و بهترين براي خود و براي ديگران باشيد.
با اتفاقات ناخوشايند روبرو شويد
رسيدن به موفقيت، معمولاً با چالشهايي همراه است. افراد ناموفق اين موضوع را درک نميکنند و به سرعت دست از همه چيز ميکشند؛ زيرا کارها ناخوشايند و دشوار به نظرشان ميرسد. غلبه بر چالشها فقط ما را به اهدافمان نزديکتر نخواهد کرد، بلکه در درون ما فردي را شکل خواهد داد که هرگز تصور نميکرديم وجود داشته باشد. از غلبه بر ترسها واهمه نداشته باشيد و براي ورود به حوزهاي جديد، از منطقه آرامش و راحتي خود به سرعت خارج شويد و خودتان را بهچالش بکشيد.
بيتفاوت نباشيد
ميگويند روزي مرد جواني از سقراط پرسيد: راز موفقيت چيست؟ سقراط به او گفت : فردا به کنار نهر آب بيا تا راز موفقيت خودم را به تو بگويم.
صبح فردا، مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست تا کنار رودخانه، او را همراهي کند. جوان با او به راه افتاد.
به لبۀ رود رسيدند و به آب زدند و آن قدر پيش رفتند تا آب به زير چانۀ آنها رسيد. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زير آب فرو برد. جوان نااميدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آن قدر قوي بود که او را در زير آب نگه دارد.
مرد جوان آن قدر زير آب ماند که رنگش به کبودي گراييد و بالاخره توانست خود را خلاصي بخشد. همين که به روي آب آمد، اوّل کاري که کرد آن بود که نفس بسيار عميقي کشيد و هوا را به اعماق ريههايش فرو فرستاد.
سقراط از او پرسيد: زير آب که بودي، بيش از همه چه چيزي مشتاق بودي؟
گفت: هوا.
سقراط گفت: هر زمان به همين ميزان که مشتاق هوا بودي، مشتاق موفقيت بودي، تلاش خواهي کرد که آن را به دست بياوري؛ موفقيت راز ديگر ندارد.
به عبارت ديگر، نسبت به امروز و فردايتان بي تفاوت نباشيد. افراد ناموفق درباره هر چيزي بيتفاوت هستند و براي انجام هيچ کاري داوطلب نميشوند. مطالعه نميکنند، مايل به آموزش رسمينيستند و هيچ تلاشي را انجام نميدهند، و حتي اگر به بالاترين سطح بالقّوه خود نرسند، با آن مشکلي ندارند؛ زيرا راهي براي خسته شدن خود پيدا ميکنند.
رسيدن به موفقيت، معمولاً با چالشهايي همراه است. افراد ناموفق اين موضوع را درک نميکنند و به سرعت دست از همه چيز ميکشند؛ زيرا کارها ناخوشايند و دشوار به نظرشان ميرسد