ورود به دانشگاه: هدف يا وسيله؟
طي چند روز آينده، اسامي پذيرفتهشدگان آزمون سراسري سال 1401 از سوي سازمان سنجش اعلام خواهد شد و بدينترتيب، گروهي ديگر از مشتاقان ورود به دانشگاهها و مراکز آموزش عالي، پاي در مقطع آموزش دانشگاهي ميگذارند و به خيل دانشجويان پرشمار کشور ميپيوندند.
نکته قابل بحث در اين مجال آن است که: با کدام نگرش به دانشگاه ميرويم و آيا ورود به دانشگاه، خود هدف است يا وسيلهاي براي رسيدن به هدفي برتر و والاتر؟
پيدا کردن پاسخي براي اين پرسش، از آنجا مهم است که ديده ميشود گروهي از پذيرفتهشدگان آزمونهاي سراسري دانشگاههاي دولتي و غيردولتي، قبولي در اين نهاد مهم آموزشي را پايان راه ميدانند، نه آغاز راهنخستين ايستگاه، و حداکثر آنکه برخي از افراد اين گروه، در پايان تحصيلات دانشگاهي و هنگام فارغالتحصيلي به اين نتيجه ميرسند؛ به عبارت ديگر، «وسيله»اي به نام قبولي در دانشگاه، براي اين افراد به «هدف» تبديل ميشود؛ هدفي نهايي که منتهاي آرزوي آنهاست و با ورود به اين مرکز شکوفايي استعدادها و جست و جوي علم و دانش، راه ديگر تمام ميشود و به مقصد خويش ميرسند:
«پاس کردن» واحدها و چشم انتظار پايان تحصيلات شدن و بيصبرانه به انتهاي راه انديشيدن؛ غافل از آنکه اگر کسي شور فراگيري دانش و پژوهش در موضوعات يک شاخه از يک رشته خاص را، که مطلوب نظر او نيز هست، داشته باشد، اگر همه عمر خود را نيز به صورت شبانه روز براي انجام چنين کاري کنار بگذارد، باز هم وقت کم خواهد آورد؛ چرا که ويژگي بارز و برجسته علم، علاوه بر پويايي و شتاب، بيانتها و نامحدود بودن آن است و نميتوان براي آن پاياني را در ذهن تصور کرد.
حال چه بايد کرد که ورود به دانشگاه، هدف نباشد و شور و شوق اوليه جوانان ما، که به منظور کسب دانش پاي در عرصه آموزش عالي ميگذارند، چون مشعل فروزاني، از گرما و حرارت هميشگي در جهت به دست آوردن آخرين يافتههاي علمي و پژوهشي در هر يک از شاخههاي دانش بشري برخوردار بوده و ضمن آن، پايداري داشته و جاودانه باشد؟
پاسخ به اين پرسش و پرسشهاي ديگري از اين دست، در ذهن نسل جوان ما، و برطرف ساختن موانع نظري و عملي دانشاندوزي و پژوهش از سوي مسؤولان ذيربط و همين طور والدين اين جوانان و بها دادن به اين نسل آيندهساز، که سازنده و پردازنده افقها و چشماندازهاي روشن فرداي ايران اسلامي هستند، نکتهاي مهم است که پرداختن به آن، موجب پويايي و شکوفايي متداوم و مستمر مُلک و ملت خواهد شد.
در اينجا ميتوان به نقش خانوادهها در اصلاح تصويري که از ساختار «دانشگاه» و چشمانداز ورود به آن در ذهن فرزندانشان در سالهاي پاياني دبيرستان وجود دارد، اشاره کرد؛ تصويري که هر اندازه درستتر و واقع بينانهتر در اذهان جوانان ما نقش ببندد، به توسعه پايدار دانش و شکوفايي استعدادها خواهد انجاميد، و آن وقت است که ميتوان به تصحيح نگرش ملي راجع به ورود به دانشگاه اميدوار بود و به آن انديشيد.
در فرجام اين «يادداشت»، روي سخن ما با داوطلبان عزيزي است که در اين آزمون (کنکور) پذيرفته ميشوند، و آن نکته که با مخاطبانمان بايد در ميان بگذاريم، اين است که جوانان برومند ما نبايد تمام تلاش و کوشش ارزشمند خود را تنها در جهت موفقيت در «کنکور» به منظور ورود به آموزش عالي معطوف نمايند؛ بلکه آنها خيلي قبلتر از آنکه به آمادگي علمي خود براي ورود به دانشگاه بپردازند (يعني حداکثر در همان سالهاي اول دبيرستان)، بايد با خود انديشه کنند و ببينند که به راستي خداوند متعال در ضمير آنها چه استعدادهايي را به امانت نهاده است، و پس از شناخت اين استعدادها، هم در جهت به فعليت رساندن آنها و هم در جهت همسانسازي اين استعدادها با نيازهاي علمي کشور، که ميتواند به دست تواناي آنها در آينده نزديک برآورده شود، گام بردارند، و بدانند که پرداختن به اين موضوع هنگام ورود به دانشگاه، تا حدودي دير است، و آن دسته از دانشجوياني هم که تازه حين فراغت از تحصيل و دانشآموختگي، قصد پرداختن به اين مهم را دارند، در اين زمينه، در مقايسه با افرادي که هنگام ورود به دانشگاه به اين نکته ميانديشند، بسيار بيموقع اقدام خواهند کرد که معمولاً نتيجه مطلوبي، نه براي آنان و نه براي جامعه، در بر نخواهد داشت.
موفق باشيد