شکلگيري آموزش نوين در ايران
استمرار و بقاء هر جامعهاي، مستلزم آن است که مجموعۀ باورها، ارزشها، رفتارها، نگرشها، دانشها و مهارتهاي آن به نسلهاي جديد منتقل شود. سازو کار اين انتقال، آموزش است، و آموزش به معناي اعم آن به مفهوم جامعه پذيري است؛ يعني فرآيندي که افراد از طريق آن به يادگيري نقشها، قواعد، روابط و به طور کلي، فرهنگ جامعه خود ميپردازند.
در جامعه ساده ابتدايي، آموزش و پرورش هدف و منظور آگاهانهاي نداشت. هر فرد پس از تولد و به تدريج، طي مراحل مختلف زندگي، سازگاريهاي لازم با محيط اجتماعي را فرا گرفته و به زندگي بزرگسالي راه مييافت. با پيچيدهتر شدن شرايط زندگي اجتماعي، انسان به مرور به دانشها و مهارتهايي دست يافت. پيچيدگي روزافزون زندگي اجتماعي، موجب تنوع و تقسيم کار اجتماعي شد و به تناسب هر مرحله از گردش کار در جامعه، کسب مهارتهايي را الزامي ميساخت. انباشت تدريجي دانشها، مهارتهاي زندگي اجتماعي، انديشه حفظ و انتقال اين دستاوردها را از طريق آموزش و پرورش رسمي پديد آورد (علاقهبند، 1392).
نظام آموزشي، بدون ترديد، يکي از ارکان اساسي تکوين و توسعه فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه است و چگونگي اين تکوين و توسعه آن، ارتباط نزديکي با حاکميت موجود و وضعيت اجتماعي- مذهبي جامعه دارد.
اگر بخواهيم از اولين مراکز تعليم و تربيت کشورهاى اسلامى سخن بگوييم، بايد مساجد و عبادتگاهها را مورد توجه قرار دهيم. در تاريخ اسلام، مراکز اجتماعات دينى مسلمانان، مراکزآموزشى بوده و در مساجد، علاوه بر اقامه نماز، تعليم و تربيت نيز انجام مىگرفته است. در مساجد کوچک اطفال خردسال تربيتشده و مساجد بزرگ نيز محل تعليم و تربيت بزرگسالان به شمار مىآمد و مردم از عموم طبقات، به کسب علم از اين طريق روزگار مىگذراندند.
آموزش سنتي ايران
«حکومت مدرسه»، «فقيه مدرسه» و «بيت مدرسه»
آنچه از شواهد تاريخي بر ميآيد، اين است که شايد بتوان به جاي مدارس نوين و دانشگاههاي امروزي، به پنج نوع مدرسه در قديم اشاره کرد: مسجد مدرسهها، حکومت مدرسهها، بيمارستان مدرسهها ، فقيه مدرسهها، و بيت مدرسهها .
«مسجد مدرسه»
شايد نخستين نوع سنتي مدارس جهان اسلام ،مسجد- مدرسه ها بودند که در جنب مسجد و عمدتاً مساجد جامع به وجود ميآمدند. در بغداد، موصل، دمشق، سيستان، مرو، بلخ و هرات، از مساجدي گزارش شده است که فقها در آن مساجد درس ميدادند.
«حکومت مدرسه»
نوع ديگر از مدارس، که در آنها ترجمهها و ميراث يوناني فلسفه و علوم، بيشترين فرصت رشد را پيدا کرد، حکومت مدرسهها بودند که کنترل اصلي آن با حکومتهاي وقت بود و به همين دليل، اين نوع مدارس چندان پايدار نبوده و در بيشتر موارد با سقوط يک حکومت، آنها نيز از بين ميرفتهاند.
«بيمارستان مدرسه»
بيمارستان يا مارستان مدرسهها به يک حساب، جزيي از حکومت مدرسهها به شمار ميآمدند و خصوصيت و تمايز آنها به خاطر همين کارکرد، يک کارکرد درماني بود.
«فقيه مدرسه»
فقيه مدرسهها نوع ديگر و شايعي از مدارس سنتي اسلامي بود که در خدمت مذهب فقهي و کلامي خاصي قرار داشت. بيشتر فقيه مدرسه ها در حواشي قدرت سياسي و به دست رجال حکومتي ايجاد ميشدند و در دست حکومت و مذهب حاکم بودند. شاخصترين مثال اين الگو، مدارس نظاميه است که از اواسط قرن پنجم هجري قمري از سوي خواجه نظام الملک وزير و بر مبناي فقه شافعي در بغداد، نيشابور، بلخ، طبرستان، موصل، طوس، ري، هرات، مرو، اصفهان و جز آنها ايجاد شد و با بودجه دولتي اداره ميشد.
«بيت مدرسه»
بيت مدرسه يا خانه مدرسهها از بيوت فقها و علما شکل ميگرفت. اين الگو در جهان شيعه به دليل محدوديتهاي قرون نخست در استفاده از امکانات عمومي، بيشتر مرسوم شد و در عصر حاضر طي روند گسترش خود به شکلگيري حوزه هاي علميه انجاميد ( فراستخواه، 1391).
تغييرات نظام آموزش سنتي ايران
برخورد ملت ايران با ملل اروپايي، به خصوص بر اثر تجاوز کشورهاي روسيه و انگلستان در اوايل قرن سيزدهم هجري به سرزمين ما، پيامدهاي مهمي براي ايران داشت؛ از جمله اين پيامدها اين بود که حاکمان امور دريافتند که ايران از قافله تمدن، به خصوص در زمينههاي مختلف علوم، فنون و صنايع، به کلي عقب مانده است و براي مقابله با تجاوز کشورهاي غربي، راه چاره را در اين ديدند که هر چه سريعتر به کسب علوم و فنون غربي همت گمارند؛ لذا اين فکر را از دو طريق عملي ساختند: در مرحله اول، با اعزام محصلان ايراني به خارج براي کسب علوم جديد، و در مرحله دوم، با استخدام مشاوران خارجي براي تعليم و تربيت ايرانيان در رشتهها و علوم و فنون جديد.
اين سياست، که به تاسيس مدارس جديد در ايران – طبق نمونه مدارس کشورهاي غربي – منتهي شد، باعث گرديد که دستگاه آموزش و پرورش جديد ايران از دستگاه آموزش و پرورش قديم جدا شود.هسته اوليه تعليمات عاليه نوين در ايران با ايجاد مدرسه دارالفنون شکل گرفت. در سال 1228 هجري شمسي ميرزا تقي خان اميرکبير در گوشهاي از ارگ تهران بناي مدرسهاي را به سبک مدارس عاليه اروپا شروع کرد و آن را «دارالفنون» ناميد.
بنابر آنچه گفته شد، آموزش عالي نوين در ايران با ايجاد دارالفنون همراه است که پيرامون اين مساله، ذکر نکاتي چند لازم مي نمايد. نکته اول اينکه به دليل نبود معلمان کافي، هيات آموزشي دارالفنون از کشورهاي خارجي، يعني کشورهايي که از نظر اميرکبير از مداخله در امور سياسي مملکت خودداري کرده و تنها به کار تدريس اشتغال داشتند، – معلمان اتريشي و پروسي – تامين ميشد؛ ولي انگليسيها در قبال اين اقدام سکوت نکردند و براي جلوگيري از ورود صحيح علم و صنعت اروپايي به ايران، در کار معلمان اتريشي اخلال ايجاد کردند و به جاي آنها، عدهاي افسر ايتاليايي ضد اتريشي را به عنوان معلم در مدرسه جديد در ايران وارد نمودند. هر چند پس از چند سال، معلمان ايراني به تدريج جاي معلمان اروپايي را گرفتند، ولي هيچ گاه مدرسه از معلم اروپايي خالي نبود (آجوداني، 1386).
پس از دارالفنون، مدارس ديگري چون مدرسه علوم سياسي، مدرسه فلاحت، مدرسه طب و دارالمعلمين عالي تاسيس شدند. نخستين مدارس عالي تاسيس شده در اين مقطع، تحت نفوذ کامل دربار قرار داشتند؛ حتي مدرسه دارالفنون، که به عنوان اولين مؤسسه آموزش عالي در ايران احداث گرديد، خود جزيي از تشکيلات دربار بود و رييس مدرسه زير نظر شاه در کليه امور مدرسه استقلال و اختيار کامل داشت. اين مدرسه تا سال 1232 هجري شمسي زير نظر يکي از شاهزادگان يا رجال درباري اداره ميشد و از اين سال به بعد، اداره آن به عهده وزارت علوم گذاشته شد.
مدارس بعدي نيز از نظر تشکيلات اداري و حوزه اختيارات، زير نظر کامل حکومت قرار داشتند.
اصولاً مدارس عالي در اين تاريخ، هنوز فاقد شبکه اداري توسعه يافته بود و با سازمان اداري ساده و متمرکز اداره ميشد، ولي به تدريج با گسترش اين مدارس، اداره آنها به عهده وزارت معارف گذاشته شد (بوجاني، 1398).
منابع مورد استفاده
آجوداني، ماشاءاللّه (1386). مشروطه ايراني. نشر اختران.
بوجاني، ابراهيم (1389). نظام آموزشي ايران در دوره مشروطه. استاد راهنما: سهراب يزداني مقدم. پاياننامه کارشناسيارشد دانشگاه خوارزمي.
علاقهبند، علي (1391). جامعهشناسي آموزش و پرورش. نشر روان.
فراستخواه، مقصود (1391). دانشنامه جهان اسلام. تهران: بنياد دايرهالمعارف اسلامي. تامل در مکانهاي آموزشي تاريخ ما و تفاوت آنها با نهاد دانشگاه.