درآمدي بر رضايت و موفقيت تحصيلي
در اين مقاله، سعي شده است که چشمانداز کاملي از رضايت و موفقيت تحصيلي ارايه شود.
مطالعة اين مقاله براي داوطلبان سراسري به منظور شناخت رضايت و موفقيت در تحصيلي ميتواند سودمند باشد.
رضايت تحصيلي
سازمان بهداشت جهاني، کيفيت زندگي را «درک افراد از جايگاهشان در زندگي با توجه به بافت فرهنگي و نظام ارزشي که در آن زندگي ميکنند» تعريف کرده است. در اين حالت، درک افراد از زندگي، در ارتباط با اهداف، انتظارات، ملاکها و عقايدشان خواهد بود.
سازمان بهداشت جهاني، مفهوم وسيعي از کيفيت زندگي را مدّنظر قرار ميدهد که اين مفهوم، تلفيقي از سلامت فيزيکي، وضعيت روانشناختي، سطح استقلال، روابط اجتماعي، اعتقادات فردي و ارتباط اين عوامل با ويژگيهاي محيطي است.
اين تعريف از کيفيت زندگي، نشان ميدهد که اين مفهوم جنبۀ ذهني داشته و در بافت فرهنگي، اجتماعي و محيطي محاط است.
به عنوان يک تجربة ذهني، ميتوان گفت که کيفيت زندگي، ارزيابي از ميزان درک فرد از وقايع و پاسخ عاطفي به اين وقايع را شامل ميشود. در اين نگاه، کيفيت زندگي را با سنجش حسهاي ذهني شخص از خشنودي دربارة جنبههاي گوناگون زندگي ميتوان ارزيابي کرد.
بيشتر روانشناسان طرفدار استفاده از مفهوم ذهني کيفيت زندگي هستند و معتقدند که رفاه هر فرد يا گروهي از افراد، داراي اجزاء عيني و ذهني است. اجزاء عيني رفاه يا بهزيستي، با آنچه که به طور معمول به عنوان استاندارد زندگي يا سطح زندگي ناميده ميشود، ارتباط دارد و اجزاء ذهني آن به کيفيت زندگي زيستة فرد اطلاق ميشود.
مفهوم رضايت تحصيلي تعريف خاص خود را دارد. رضايت تحصيلي، به معني احساس فرد در مورد عملکرد و شرايط زندگي تحصيلياش و يا به عبارت ديگر، ارزيابي شکوفايي و تحولاتش است.
همچنين رضايت تحصيلي دانشآموزان با عناصري مانند: انسجام گروهي، همبستگي گروهي، ميزان مشارکت افراد، ساخت و جوّ سازماني، خودمختاري و ميزان صميميت افراد در ارتباط است.
عليرغم اينکه نظرية رضايت تحصيلي، جزو مقولههاي روانشناسي مدرسه محسوب ميشود، قبل از اينکه روي دانشآموزان مدارس مطرح شود، در دانشگاهها و روي دانشجويان مطرح شده است.
از آنجايي که دانشجويان، مهمترين و اصليترين دريافتکنندگان خدمات دانشگاهي محسوب ميشوند، پايش مستمر رضايت تحصيلي آنها به منظور اتخاذ سياستهاي مناسب، نه تنها به پيشرفت و موفقيت علمي آنها کمک خواهد کرد، بلکه به حفظ و بقاي دانشگاه در محيط رقابتي نيز منجر خواهد شد. در مدارس هم وضع همين گونه هست.
به همين خاطر، متخصصان روانشناسي تحصيلي، رضايت دانشآموزان را بيانگر چگونگي ادراک آنها از تجارب يادگيريشان ميدانند.
بر اساس تحقيقات، وجود دانشآموزان با تجارب رضايتبخش، به حفظ وبهبود بقاء آنها در دانشگاه خواهد انجاميد؛ بنابراين، خدمات آموزشي بايد به گونهاي ارايه شود تا فراگيران احساس کنند که در يک محيط امن قرار دارند و بدينگونه،آمادگي رواني آنها براي يادگيري بيشتر فراهم گردد. بر اساس مطالعات انجام شده، بين رضايت تحصيلي و عناصري مانند:
تعاملات دانشآموزان با همکلاسيها و معلمشان، انواع پشتيبانيهاي مادي و معنوي، آزادي، کيفيت تکنولوژي آموزشي و همچنين ميزان خودکارآمدي دانشآموزان، رابطة معناداري وجود دارد؛ ضمن آنکه تعاملات افراد در محيطهاي يادگيري، از عوامل پيشبينيکنندة رضايت تحصيلي محسوب ميشوند.
رضايت تحصيلي، شامل: رضايت از مدرسه، رضايت از رشتة تحصيلي، نگرش به تحصيل و رضايت از رفتار معلمان است. ابعاد رضايت تحصيلي، عبارت است از رضايت کلي از تحصيل، رضايت از کيفيت گروه آموزشي و رضايت از تسهيلات دانشگاهي. صاحبنظران حوزة رضايت تحصيلي، نيز رضايت را، يکي از چهار عنصر کليدي به منظور ايجاد و توسعة تجارب رقابتي ميدانند؛ به گونهاي که جلب رضايت دانشآموزان، نه تنها به وفاداري آنها کمک خواهد کرد، بلکه به حفظ و نگهداريشان در طولاني مدت نيز منجر خواهد شد. برخي نيز رضايت را مفهومي چندبعدي ميدانند که اغلب به منظور بررسي تجانس يا توافق بين انتظارات و نتايج، مورد مطالعه قرار ميگيرد. براساس ديدگاههاي مذکور، رضايت تحصيلي، به معني ادراک دانشآموزان از تجربيات زندگي تحصيلي است که تعيينکنندة نگرش مثبت يا منفي آنها از مدرسه و تحصيل است.
موفقيت تحصيلي
عملکرد تحصيلي، شامل ثبت کلية فعاليتهاي شناختي فرد تحصيل کننده است که با يک سيستم درجهبندي مورد توافق با توجه به سطوح مختلف فعاليتهاي هيجاني و آموزشي و جدول زماني سنجيده ميشود و بهعنوان فرآيند پيشرفت تحصيلي براي وي در نظر گرفته ميشود.
به موفقيت در اين عملکرد تحصيلي، موفقيت تحصيلي ميگويند.
برخي معتقدند که پيشرفت تحصيلي، در واقع هدفي است که شخص براي رفتار آموزشي خود برميگزيند که به سه مقوله طبقهبندي ميشود:
- الف) اهداف تکليفمدار (task focused goal) که به تمايل فرد به منظور کسب فهم بينش و يادگيري، اشاره ميکند؛
- ب) اهداف بيروني (extrinsic goals) که بيانگر تلاش فرد در انجام تکليف يادگيري، بهمنظور رسيدن به پيامدهاي بيروني، مانند: دريافت پاداش به شيوههاي مختلف و اجتناب از تنبيه است؛
- ج) اهداف توانايي نسبي (relative Ability Goal) که به تمايل فرد براي نشان دادن توانايي بالا يا به دست آوردن قضاوت مطلوب از تواناييهاي خود در برخورد با حيطههاي مختلف در زندگي اشاره ميکند و در دو مقولة شناختي و اجتماعي مورد بررسي قرار ميگيرد.
- مقولۀ شناختي، در اصل، ادراک فرد از لياقت و شايستگي خود است که تا حدودي از عزّت نفس و مسايل هيجاني و عواطف او سرچشمه ميگيرد، و مقولۀ اجتماعي که به ادراک فرد از شايستگي و مهارتهاي خود براي تعامل با سايرين اشاره ميکند.
امروزه کيفيت عملکرد تحصيلي دانشآموزان، مهمترين دغدغة اولياء، مربيان، استادان و متصديان آموزش و پرورش است. در سالهاي اخير، از سوي پژوهشگران مختلف تلاشهاي زيادي در جهت معرفي و طبقهبندي مؤلفههاي غيرشناختي مؤثر بر عملکرد تحصيلي در قالب مدلهاي مختلف، شده است؛ براي مثال، در يک مطالعة مروري، دوازده متغير غيرشناختي مؤثر بر عملکرد تحصيلي را در سطوح مختلف تحصيلي معرفي کردهاند که هرکدام به نوبة خود، بر عملکرد تحصيلي مؤثرند.
اين متغيرها عبارتند از: اطلاعات مربوط به بافت، عواطف، نگرشها، باورها، علايق، انگيزش، کنجکاوي، خلقوخو، حساسيت اجتماعي، راهبردهاي مقابلهاي، سبکهاي شناختي و خلاقيت و ارزشهاي فراگيران.
مدلهاي عملکرد تحصيلي
مدل اعتمادبهنفس – ناکامي و مدل تشخيصي – مشارکت
مدل اعتماد – ناکامي، که معمولاً براي تبيين جرم به کار ميرود، براساس اين مقولۀ بنيادين است که عملکرد ضعيف مدرسه، يک وضعيت در حال افزايش است که به يک خودوارسي آسيبديده منجر ميشود.
خودوارسي آسيبديده، بهمثابه نتيجۀ ناکامي يا آشفتگي تلقي ميشود. ناکامي و آشفتگي افزايشيافته، ممکن است به رفتارهاي نامطلوبي منجر شود که با توجه به سن فرد، آسيبزاتر ميشود، و يک پيامد آن نيز افزايش توجه به رفتارهاي خارجي و توجه اندک به خود مقولة يادگيري است که به کاهش فرصتهاي يادگيري منجر ميشود. مدل تشخيص – مشارکت، نياز فراگير به توسعۀ حفظ اَشکالي از دلبستگي به مدرسه را مورد تاکيد قرار ميدهد.
مشارکت فعال در مدرسه و فعاليتهاي کلاسي و يک احساس تشخيص پيوسته که مورد بحث قرار ميگيرند، به مثابه ميانجي پيامدهاي مدرسهاي، از قبيل: رفتارهاي مزاحم، غيبت، گريز از مدرسه، افت تحصيلي و جرم هستند.
مدل بارآوري آموزشي والبرگ
نظرية مدل بارآوري آموزشي والبرگ بيان ميکند که خصوصيات روانشناختي و محيطهاي آموزشي دانشآموزان، نتايج شناختي، رفتاري و نگرش آنها را تحت تاثير قرار ميدهد.
والبرگ، نُه عامل مهم را در نظرية خود شناسايي و بيان کرد که عبارتند از:
موفقيت قبلي و يادگيري دانشآموزان، انگيزش آنان، سطح رشدي، سن، کميت آموزشي – کيفيت آموزشي، جوّ کلاس، محيط خانه، گروه همسالان و تاثير رسانههاي گروهي خارج از مدرسه بر دانشآموزان.
از زمان ارايۀ مدل بارآوري آموزشي (Theory of educational Productivity)، والبرگ در مجموعهاي از برنامههاي پژوهشي خود، به بررسي تاثيرات نُه متغير ذکرشده بر نتايج موفقيت و نگرش دانشآموزان پرداخت.
اين مدل باعث شد تا پژوهشگران ديگر، مدلهايي از موفقيت تحصيلي را که متاثر از نظريههاي بارآوري آموزشي والبرگ بودند، ارايه دهند.
اين پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند که در متغيرهاي مربوط به دانشآموزان، موفقيت قبلي بيشترين اثر مستقيم را بر موفقيت فعلي فراگير داشته و در ديگر متغيرهاي مربوط به دانشآموزان، تاثير معناداري (هم به صورت مستقيم و هم طور غيرمستقيم) بر موفقيت دارد.
دستة ديگر عوامل مؤثر بر عملکرد تحصيلي، علل و عوامل آموزشگاهي هستند که شامل عوامل مربوط به مدرسه، معلم و سيستم آموزشي و همکلاسان ميشوند؛ به عبارت ديگر، گاهي علت افت تحصيلي يا شکست تحصيلي دانشآموزان را بايد در محيط مدرسه جستوجو کرد.