توانایی خود را دست کم نگیرید
وجود آرامش، امنیت، زیبایی، خلاقیت و ابتکار در کارها و خلاصه حضور درخشش در زندگی، از ایدهآلهای همة ما انسانها از دیر باز تاکنون بوده است.
همة ما تصور میکنیم که در فضایی توام با صمیمیّت، صفا و سادگی، بتوانیم به رمز و رازهای این جهان بیانتها به اندازه درک و فهم خودمان پیببریم و از این کشف و شهود، لذتی سرشار نصیبمان شود؛ اما علیرغم این آرزوهای شیرین بشری، در دنیایی به سر میبریم که متاسفانه با دخالتهای غیرمتعارف، ناآرام و پر تنش مینماید و عوارض فردی و اجتماعی این آشوبهای آشکار و نهان در رفتارهای روانی ـ اجتماعی همة انسانها در سطح خُرد و کلان هویداست؛ با این حال، برای در امان ماندن از ابتلا به این همه آشوبهای تحمیلی و ساختگی دست بشر در جهان امروز، بهتر آن است که با خلاقیت و ابتکار، جریان زندگی را در هر محیط و شرایطی که قرار داریم، غنی و بارور، رضایتبخش و خوشایند سازیم. مهمترین و اصلیترین اقدام برای ایجاد چنین شوق و ذوق و نشاطی در زندگی، همانا تعیین هدف است.اما تعیین هدف هم باید با توجه به امکانات و ابزارهایی که در دسترس داریم یا امکان دستیابی به آنها برایمان وجود دارد، صورت گیرد.
قابل حصول بودن هدف باید به طور نسبی واضح و روشن باشد تا برای مغز و دستگاه عصبی ما حکم حقیقی را پیدا کند و همان احساسی را به وجود آورد که اگر به هدف برسیم به ما دست میدهد؛ بنابراین، اگر با احساس ناکامی زندگی کنیم و دایماً ناکامیهایمان را با تمام جزییاتش چنان در ذهن زنده نگه داریم که برای دستگاه عصبی ما به عنوان یک حقیقت، معنا و مفهوم شود، حال و روز شکست خوردههای واقعی را پیدا میکنیم.
از سوی دیگر، اگر هدفی مثبت را در نظر بگیریم و آن را چنان در ذهن خود زنده نگه داریم که برای دستگاه عصبی ما به عنوان حقیقت، تعبیر و تفسیر شود، احساس برنده بودن، اعتماد به نفس، شجاعت، امیدواری و نشاطی را که نتیجه رسیدن به هدف است، تجربه میکنیم.
در عملکرد ناهشیار ذهن ما یک راز وجود دارد: احساس موفقیت را در وجودمان بیدار میکنیم، آن را در کنترل و احاطه خود در میآوریم و سپس به کار میاندازیم، و آن گاه که احساس موفقیت را در وجودمان پیدا کردیم، با موفقیت دست به عمل و اقدام میزنیم، و زمانی که این باور و احساس درونی، قدرت بیشتری یافت، اشتباهات و عدم موفقیتهایمان (نه شکستهایمان) در امور جاری زندگی به کمترین میزان ممکن میرسد.البته نباید گمان کنیم که صرفاً داشتن احساس موفقیت و پیروزی، به خودی خود منجر به کسب موفقیت واقعی میشود، بلکه چنین احساسی انگیزه و ارادة ما را بر اعمال و فعالیتهای موفقیتآمیز بیشتر میکند؛ یعنی وقتی در ذهن خود احساس موفق شدن را تجربه میکنیم، مکانیسمهای دستگاه عصبی ما به طور ناهشیار برای موفقیت آماده میشوند. نمونهای را برایتان نقل میکنیم:«چند سال پیش تصمیم گرفتم که گواهینامه رانندگی بگیرم.
پس از اقدام به ثبتنام و معاینه چشم پزشکی و امتحان آییننامه راهنمایی و رانندگی، بالاخره زمان آزمون عملی رانندگی فرا رسید. ناگفته نماند که میزان ساعاتی که صرف آموزش رانندگی کرده بودم، بالاتر از حد میانگین بود، ولی در همان لحظات اولیه امتحان، به دلیل انجام یک اشتباه به ظاهر ساده و جزیی، مردود شدم.
نوبت امتحان بعدی حدود دو ماه دیگر بود. طی این دو ماه، آن قدر مشغول کارهای دیگر بودم که اصلاً فراموش کرده بودم که چند ساعت به تمرین رانندگی بپردازم. روز امتحان فرا رسید و من بدون هیچگونه تمرین عملی در محل امتحان حاضر شدم. جالب است بدانید که در همان لحظات نخست و در میان پنج نفر دیگر، من تنها فرد پذیرفته شده بودم !» در واقع عامل اصلی موفقیت من در این امتحان، یک تمرین ذهنی دقیق در شب امتحان و احساس برنده بودن بود که در ذهن خود، آن را تجربه کرده بودم.
احساس پیروزی و موفقیت، در واقع رمز و کلید اصلی پیروزیها و توفیقهای همة ما در کلیة آزمونهای بیشمار زندگی است.یکی از جوانانی که به عنوان یک فرد موفق در جامعة ما مطرح است، راجع به احساس پیروز شدن، که میتواند غیر ممکنها را به ممکن تبدیل کند، چنین میگوید: «هر وقت میخواهم کار دشواری انجام دهم، دنبال کسی میگردم که به زندگی خوشبین باشد و با پشتکار و اعتماد به نفس بالا، به مبارزه و مقابله با مسایل و سختیها برود. دنبال کسی میروم که شهامت عمل و فعالیت و قدرت تجزیه و تحلیل مسایل را داشته باشد و با برنامهریزی دقیق و سختکوشی، با مشکلات برخورد کند. دنبال کسی میروم که هنگام مواجهه با کارهای دشوار، حتی یک قدم هم به عقب نگذارد و محکم و استوار بگوید:
بيشتر بخوانيد :
خود را براي يک زندگي متفاوت آماده کنيد
آزمونهاي آزمايشي: مفيد يا غيرمفيد؟
توان شما مهم است، نه انتظار ديگران !
چه بايد کرد؟
براي يک انتخاب رشتۀ خوب: چه بايد کرد؟
شناخت علايق تحصيلي؛ نخستين گام در مسير انتخاب رشته صحيح
کار سختی است، اما میتوانم آن را به انجام برسانم.»اگر بخواهیم قدری به زمینة قبلی چگونگی به وجود آمدن «احساس و عادت موفقیت» رجوع کنیم، میبینیم که علت عدم موفقیت بسیاری از دانشآموزان مدارس ابتدایی این است که از همان آغاز درس خواندن، به آنها تکالیفی داده نشده است تا بتوانند با موفقیت آنها را انجام دهند؛ لذا این دانشآموزان هرگز فرصت درک احساس موفقیت و برنده بودن را پیدا نکردهاند. دانشآموزی که در آغاز دوران تحصیلی، موفقیت را تجربه نکرده است، امکان ایجاد و پرورش «عادت به موفقیت» را هم پیدا نخواهد کرد؛ به این ترتیب، این قبیل دانشآموزان، اعتماد به نفس لازم را برای قبول مسؤولیت به دست نمیآورند. کارشناسان در این مورد اعتقاد دارند که معلمان در سالهای نخست تحصیل باید به میزانی به بچهها تکلیف شب بدهند که آنها بتوانند با پایان رساندن تکالیف داده شده، طعم شیرین و فراموش ناشدنی موفقیت را بچشند.
تکالیف منزل باید کاملاً در حدود توانایی بچهها باشد؛ به طوری که بتواند در آنها انگیزه و علاقه به درس خواندن و سختکوشی را به وجود بیاورد. همین موفقیتهای کوچک به دانشآموز «احساس موفقیت» میدهد که خود زمینه ساز موفقیتهای آیندهاش میشود.
بر اساس آنچه بیان شد، اگر به شکست و ناکامی عادت کنیم، به احتمال زیاد، احساس شکست را در ذهن خود پرورش میدهیم، و این احساس به وجود آمده بر هر مسؤولیت تازهای که در زندگی به عهده میگیریم سایه میاندازد؛ اما اگر برنامهریزی امور روزمره زندگیمان را طوری انجام دهیم که امکان موفقیتهای مختلف حتی در موارد جزیی و نه چندان با اهمیت را پیدا کنیم، میتوانیم فضای موفقیت و احساس مثبت آن را در خود به وجود آوریم و همین فضای ذهنی میتواند برای ما زمینة موفقیت در کارهای مهمتر را فراهم کند. به همین ترتیب، قادر خواهیم شد که مسؤولیتها و وظایف دشوارتری را در زندگی بر عهده بگیریم و پس از آنکه در آنها هم موفق شدیم، باز هم به سراغ کارهای بسیار دشوارتر برویم. میگویند:
«موفقیت، موفقیت میآورد !»یکی دیگر از عواملی که میتواند احساس موفقیت و به دنبال آن امکان موفقیت واقعی را به وجود آورد، این است که یک اصل کلی را در تمام فعالیتهایی که انجام میدهیم، رعایت کنیم. همان طور که ورزشکاران در ورزش وزنهبرداری ابتدا با وزنههای سبک این فعالیت را شروع میکنند و بتدریج بر وزن آنها میافزایند، ما هم باید فعالیتهای خود را از بخشهای آسانتر و سبکتر شروع نموده و بتدریج بر سختی و سنگینی آن بیفزاییم. این روند حرکتی امکان موفقیتهای زیادی را برایمان فراهم میکند و موجب بروز احساس موفقیت و سپس کسب موفقیتهای اساسیتر و مهمتر در زندگی ما میشود.ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی، در مورد موفقیت اظهار نظر بسیار جالب و ظریفی کرده است. به اعتقاد وی، موفقیت فقط با دو عامل به تحقق میپیوندد:
۱ ـ اشتیاق زیاد برای انجام فعالیت
۲ـ استمرار فعالیت تا رسیدن به هدفی که از قبل انتخاب کردهایم.عامل دیگر برای داشتن احساس موفقیت، این است که اگر هر یک از ما به گذشته خود نگاه کنیم و مروری ذهنی بر آنچه که به ما گذشته است، داشته باشیم، ملاحظه میکنیم که حتماً موفقیتهایی داشتهایم و آنها الزاماً بزرگ و قابل انتشار نبودهاند. به هر حال، مهم نیست که دریابیم ما در انجام چه کارهایی و در چه موقعیت و اوضاع و احوالی موفق بودهایم، مهم آن است که احساس موفقیتی به دست آوردهایم که در اثر وقوع یک موفقیت عینی به دست آمده است، و مهم این است که میخواستهایم کاری بکنیم و موفق هم شدهایم. بعد از یادآوری موفقیتهای کوچک و بزرگ گذشته، بهتر است تصویر آن موفقیت را با تمام جزییاتش در ذهنمان زنده نگه داریم؛ مثلاً در آن زمان محیط چگونه بود؟ در اطراف ما چه حوادث و جریاناتی رخ میداد؟
دیگران چه میگفتند؟ کسب موفقیت ما در چه فصلی از سال بود؟ هوا چگونه بود؟ در اطراف ما چه کسانی حضور داشتند؟ واکنش آنان چه بود، و دهها مورد دیگر که میتوانید به آنها فکر کنید.هر چقدر جزییات بیشتری را به یاد بیاوریم، بهتر است؛ چون خواهیم دید که موفقیت گذشته را با تمام تازگی اولیه دوباره به طور زنده احساس میکنیم. اگر بتوانیم احساسات گذشته خود را در مورد موفقیتهایمان به یاد آوریم، طعم شیرین موفقیت را دوباره احساس خواهیم کرد.اینک با پیدا کردن اعتماد به نفسی تازه و با همراه داشتن احساسی خوشایند، به سراغ انجام آن فعالیتهایی میرویم که مربوط به زمان و موقعیت کنونی است؛ یعنی فعالیتی که قرار است ما را به هدفی خاص و مهم در زندگی برساند. حال این شما هستید که باید ابتدا هدف اصلیتان را انتخاب کنید و با اشتیاق زیاد به سوی آن حرکت نمایید. تنها یک زندگی هدفدار است که میتواند با معنا، آرامشبخش، زیبا و سرشار از لذتهای روحی و معنوی باشد؛ در این صورت، نابسامانیها، آشوبها، کشمکشها و ناآرامیها کمتر میتواند لطافت و پاکی روح ما را به خشونت و تیرگی بکشاند.