چالشهاي زندگيتان را دوست داشته باشيد
زماني که فيلهاي کوچک را تربيت ميکنند، طنابي به پاهايشان مي بندند و آن را به تيرکي وصل مي کنند که در داخل زمين محکم شده است. فيلهاي کوچک بارها تلاش ميکنند که تيرک را از جا بکنند و خود را آزاد سازند، اما موفق نمي شوند و سرانجام زنداني بودن خود را مي پذيرند. با گذشت زمان، فيل ها بزرگ ميشوند و توانايي آن را دارند که با يک ضربه، خود را آزاد سازند؛ اما اين کار را نميکنند و همچنان زنداني باقي مي مانند.
در واقع فيل ها زنداني ذهن خود هستند و اين توهم را دارند که قادر به آزاد کردن خود نيستند و به خاطر همين وهم و خيال باطل، براي آزادي خود تلاش نمي کنند و تسليم ميشوند.
ما انسان ها نيز همين طور هستيم و گاه فکري ما را با طناب به يک تيرک متصل مي کند، و در حالي که توانايي انجام بسياري از کارها را داريم، افکار گذشته باعث مي شوند که تسليم شويم.
چالشهاي زندگي، هديههايي ارزشمند
همۀ ما هر روز، چالش هاي باور نکردني زيادي داريم که مي توانيم از آنها درسهاي فراواني بياموزيم و اين چالشها و مشکلات را بهترين معلم خود بدانيم تا شاهد پيشرفت در زندگي خود شويم.
مشکلات، اين فرصت را به ما ميدهد تا ذهن خود را پرورش دهيم، نگاه جديدي به زندگي داشته باشيم و به گونهاي ديگر و با اشتياق بيشتر، موارد با اهميت را بشنويم و عملي سازيم. با مشکلات ميفهميم که چگونه و کجا، خودمان را محدود کردهايم و مي توانيم به دنبال راهي باشيم که قدرت، جايگزين ترس شود.
دليل ترس هاي ما، فکر کردن به گذشته و نگراني از آينده است؛ به عبارت ديگر، ترس، توهم و نقابي از ناراحتيها و گرفتاري هاي گذشته است؛ براي مثال، دانش آموزي که در يکي از دروس خود چند بار نمرۀ بد يا غير قابل قبولي گرفته است، تصور ميکند که هيچ وقت نميتواند از پس اين درس بربيايد. او ترس از اين درس را در ذهن خود پرورش مي دهد و به مرور، توان و علاقهاي ندارد که سراغ درس مورد نظر برود؛ در حالي که اگر نمرۀ بد را يک چالش در نظر بگيرد که مي توان با شجاعت با آن مقابله کرد، مي تواند با تفکر و تعقل، نه تنها از پس اين مشکل که از پس مشکل هاي مشابه نيز برآيد.
به ياد دارم که چند سال پيش، يکي از دانشآموزانم با هندسه تحليلي مشکل اساسي داشت و حتي در يکي از آزمون هاي آزمايشي، فقط به هفت درصد سؤال هاي اين درس پاسخ صحيح داده بود.خودش ميگفت بيشتر از آنکه از هندسه تحليلي بدم بيايد، از آن ميترسم! بالاخره تصميم گرفت که سراغ اين درس برود. براي اينکه بتواند نتيجه بگيرد، يک برنامه دقيق براي مواجهه با اين درس ريخت و ساعاتي را که براي مطالعه نياز دارد، تعيين کرد. در ابتدا سراغ کتاب درسي رفت و تمام مباحث درسي را خواند و همۀ تمرينهاي کتاب را حل کرد و به معناي واقعي کلمه، «واو» به «واو» کتاب را خواند و از آنها نکته درآورد. بعد سراغ جزوه معلم رفت و در نهايت، کتابهاي کمک آموزشي و تستي پيشرفته را در همين درس خواند و سرانجام به گفتۀ خودش توانست بر چالش برانگيزترين درس دبيرستان غلبه کند و در آزمون سراسري به هر هشت سؤال هندسۀ تحليلي پاسخ صحيح دهد.
دانش آموز ديگري با درس فيزيک مشکل داشت و با اينکه براي فراگيري اين درس، تستهاي زيادي زده بود، اما آنقدر از اين درس و تستهاي آن مي ترسيد که تصميم گرفته بود در آزمون سراسري، سؤالهاي اين درس را کنار بگذارد. در گفت گويي که با هم داشتيم وي تصميم گرفت که مشکلش را با دبير فيزيکش در ميان بگذارد و طبق نظر او عمل کند. نتيجه اين شد که قرار شد به جاي آنکه تستهاي بسيار حل کند، تعداد کمتري را به دفعات حل نمايد و هر دفعه تلاش کند تا شيوههاي جديدتري براي حل کردن يک تست پيدا کند؛ البته تست جديد هم مي زد، اما کمتر، و در نهايت هم در آزمون سراسري، فيزيک را 73 درصد زد!
پس به جاي آنکه در مواجهه با مشکلات، نقابي از ترس به چهره بزنيد، از مشکلات، پلي به سوي پيروزي بسازيد. لازمۀ انجام اين کار، آن است که با تمام وجودتان ايمان داشته باشيد که ميتوانيد موفق شويد؛ زيرا اين قلب است که ترس را از بين ميبرد و به ما احساس امنيت ميبخشد. هنگام ترس، دست راست خود را بر قلبتان بگذاريد و نفس عميقي بکشيد؛ با انجام اين کار به آرامش مي رسيد. به قلب خود ايمان داشته باشيد و بدانيد که با خواست و همّت شما، همۀ موارد به طور عالي انجام مي شوند.
با مشکلات ميفهميم که چگونه و کجا، خودمان را محدود کردهايم و مي توانيم به دنبال راهي باشيم که قدرت، جايگزين ترس شود
* هفته نامه پیک سنجش