قدر امروز را بدانيم !

وظيفه پخش انواع و اقسام خوراکيها در کلاس بر عهده او بود. آن قدر ماهرانه اين کار را انجام ميداد که کمتر دبيري ميتوانست متوجه شود، و تازه اگر هم دبيري متوجه ميشد و او را مواخذه ميکرد، حاضر بود که پاي هر تنبيهي بايستد؛ اما همچنان به کار خود ادامه دهد! يک بار حتي فلاسک چاي به کلاس آورد و وقتي دبير پاي تخته تمرين حل ميکرد، به دو رديف از بچهها چاي داد! البته وظايف خطيرش به تغذيه در کلاس محدود نميشد؛ او به اصطلاح بامزه کلاس بود و سرپرستي همه شيطنتها، تکه پراندنها و سربه سر دبيران و دانشآموزان گذاشتنها بر عهده او بود! اصلاً نميتوانست باور کند که ميشود در کلاس درس آرام نشست و به درس گوش داد. از فضاي جدي کلاس زود حوصلهاش سر ميرفت و دنبال نکتهاي ميگشت تا فضاي کلاس را عوض کند و با خنده و هياهو منفجر سازد. انگار صندليها ميخ داشتند و نميشد صاف و ساکت رويشان بنشيند!
ميگفت لطف مدرسه به همين شيطنتهاي دانشآموزي است؛ به اينکه حداقل بخشي از وقت کلاس را صرف شوخي و تفريح و بازي با دانشآموزان يا اذيت کردن دوستان و حتي معلم کني!
سال آخر هم همين رويه را در پيش گرفت و با وجود اخطارهاي دبيران، والدين و حتي دوستان واقعياش، کلاس و درس را جدي نگرفت و تازه چون ارشد مدرسه شده بود، در زمينه شيطنت و بازيگوشي، دانشآموزان پايههاي ديگر را هم هدايت ميکرد و پي هر شيطنت دانشآموزي را که ميگرفتي به او ميرسيدي!
معلمها که تذکر ميدادند، لبخند ميزد و مي گفت: «چشم!» اما همه ميدانستند که اين چشم گفتنها، قول چوپان دروغگوست. يک بار دوستانه از او پرسيدم که چرا اين دوره يکساله را جدي نميگيرد و خود را اسباب تفريح ديگران ساخته است.
براي اولين بار خيلي جدي جواب داد که کلاس، وقت تلف کردن است؛ خودم خانه ميخوانم و از پس درسها بر ميآيم. به او گفتم که تمامي رتبههاي برتر آزمون سراسري ميگويند که کلاس درس را جدي ميگرفتند و سر کلاس، شش دانگ حواسشان پي حرفهاي معلم بوده است.
پاسخ داد: فکر کنم که آنها وسواس مطالعاتي داشتند. من به خودم و هوش و استعدادم ايمان دارم و ميدانم که با همين شيوه به آنچه که ميخواهم، ميرسم.
اسفند ماه بود و او همچنان راضي از شيوه خودش ادامه ميداد و «کجدار و مريز» به پيش ميرفت. يک بار تستها را خوب ميزد و در امتحانات موفق بود و بار ديگر نتيجه خوبي نميگرفت و به قول معروف خراب ميکرد. ميگفت هنوز وقت هست و به دوران طلايي عيد اميدوار بود و ميگفت از تعطيلات نوروز به بعد حسابي درس ميخواند و قرار است که روزي 13 ساعت مطالعه کند. خيلي مصمم بود و با خنده ميگفت که دارم آخرين روزهاي لودگيام را ميگذرانم تا آرزو به دل نمانم!
بهار از راه رسيد و دوران طلايي تعطيلات نوروز نيز تمام شد. بعد از تعطيلات او را ديدم: از آن دانشآموز شيطان و سر زنده چيزي باقي نمانده بود و آرام و قرار نداشت؛ اما اين بي قراري نشاني از شيطنت نداشت؛ بلکه همه از کلافگي و سردرگمي بود. بعد از کلاس برايم توضيح داد که در تعطيلات عيد براي يکي از اعضاي خانوادهاش مشکلي پيش آمده و تمام خانواده از جمله او درگير اين مشکل شدهاند و هر چند که سعي کرده هر روز زماني را به درس خواندن اختصاص دهد، اما ذهن و روحش اصلاً آمادگي درک مطالبي را که ميخوانده، نداشته و او هيچ چيز از درسها نميفهميده است. حالا نگران بود؛ نگران اينکه درسهاي نخوانده را کي بخواند و زمان از دست رفته را کي جبران نمايد!
مساله همين جاست که ما حواسمان نيست که آينده در دست ما نيست و گذشته را نيز نميتوانيم برگردانيم؛ پس بايد به جاي اميد بستن به فردا و فرداها يا افسوس گذشتهها را خوردن، قدر امروز را بدانيم و براي امروز خود برنامه زماني دقيقي داشته باشيم.
پس از همين امروز حواس خود را به سخنان معلم و آنچه در کلاس ميگذرد، معطوف کنيد و به رويا فرو نرويد؛ يعني به کلاس درس نگوييد که روياها و تخيلات نميگذارند تا به تو توجه کنم؛ بلکه به روياها و تخيلاتتان بگوييد که درس دارم و اکنون وقت گوش دادن به درس است و بايد با تمام وجود در کلاس درس حضور داشته باشم. همچنين به خود تلقين نکنيد که درس جالب نيست يا روش تدريس معلم خسته کننده است و شما خوابتان ميگيرد! برعکس به خود بگوييد که بدون شک، در اين درس و در تدريس معلم، نکتههاي تازه و جالبي وجود دارد که شما ميتوانيد از آن بهره ببريد.
توجه داشته باشيد که اگر حرف بزنيد، مطميناً نميتوانيد گوش کنيد؛ پس به جاي سخن گفتن، به علايم کلامي بدني و ديداري معلم توجه کنيد و بدانيد که شما چهاربار سريعتر از سخنان يک معلم ميتوانيد فکر کنيد. بدين ترتيب، براي فهم نکات مهم درس وقت لازم را داريد؛ به خصوص اگر در استفاده از شکل و علايم اختصاري ثبات قدم داشته باشيد.
يادداشت برداري را نيز از ياد نبريد؛ زيرا يادداشت برداري، شيوهاي بسيار مناسب در تقويت مهارت گوش دادن است؛ به ويژه اگر محتواي درس را به زبان خود و بر اساس آنچه دريافتهايد بنويسيد؛ نه اينکه فقط از سخنان معلم کپي برداري کنيد.
يکي از مهمترين دلايل ناتواني دانشآموزان در دقيق شنيدن، اين است که هر آنچه را دوست دارند، ميشنوند؛ نه هر آنچه را گفته ميشود، و منتظر نميمانند تا سخنان معلم به پايان برسد و بعد نوبت صحبت کردن آنها بشود؛ بلکه تصورات و فرضيات خود را مبنا قرار ميدهند و فکر ميکنند که ميدانند معلم چه ميخواهد بگويد؛ در نتيجه هنگام تدريس، ذهن دانشآموزان فقط حول و حوش سؤالهايشان دور ميزند؛ نه آنچه در کلاس گفته ميشود، و در نهايت، از نکات کليدي، مهم و نتيجهگيري نهايي معلم غافل ميمانند.
*هفته نامه پیک سنجش