عوامل اجتماعي تاثيرگذار بر پيشرفت تحصيلي دانشآموزان دورۀ متوسطه
استمرار و بقاي هر جامعه، مستلزم آن است که مجموعۀ باورها، ارزشها، رفتارها، نگرشها، دانشها و مهارتهاي آن، به نسلهاي جديد منتقل شود. ساز و کار يا وسيلۀ اين انتقال، آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش، به معني اعم، مترادف با جامعه پذيري است؛ يعني، فرآيندي که افراد از طريق آن به يادگيري نقشها، قواعد، روابط و به طور کلي، فرهنگ جامعه خود ميپردازند.
آموزش و پرورش به معني اخص، فرآيندي است که افراد به واسطۀ آن در وضعيتهاي اجتماعي سازمان يافته، در معرض آموزش منظم دانشها، مهارتها، رفتارها و نگرشهاي معين قرار ميگيرند. در هر جامعه، اين وضعيتها در قالب نظام آموزش و پرورش و سازمانهاي رسمي آن تشکل مييابند.
نظام آموزش و پرورش، پديدۀ اجتماعي عامي است که در تمام جوامع امروز يافت ميشود. با وجود اينکه ساختار و طرز کار نظامهاي آموزشي از جامعهاي به جامعه ديگر متغيرند، ويژگيهاي مشترکي نيز دارند.
پيدايي و توسعۀ اين نظامها، حاکي از اهميت و ضرورت انتقال و حفظ ميراث فرهنگي، القاي الگوهاي فکري و ارزشهاي اجتماعي، توسعه و ترويج دانشها و فنون، در هر جامعهاي است (علاقهبند، 1392).
بدون شک، در دنياي پيشرفتۀ امروزي، يکي از علايم موفقيت فرد، پيشرفت تحصيلي است، که بدون آن، توسعه و ترقي هيچ کشوري امکان پذير نخواهد بود.
ترقي هر کشوري رابطۀ مستقيم با پيشرفت علوم و دانش و تکنولوژي آن کشور دارد و پيشرفت علمي نيز حاصل نميشود، مگر اينکه افراد خلاق تربيت شده باشند.
پيشرفت تحصيلي، ضمن اينکه در توسعه و آباداني کشور مؤثر است، در سطوح عالي نيز منجر به يافتن شغل و موقعيت مناسب و در نتيجه درآمد کافي براي افراد ميشود.
به دانشآموزان و دانشجوياني که از موقعيتهاي تحصيلي برخوردارند، خانواده و جامعه نيز با ديده احترام مينگرند و در جامعه با روحيه و نشاط بيشتري حضور خواهند يافت، و در کنار اينها از هزينههاي گزافي که از افت تحصيلي بر آموزش و پرورش تحميل ميشود، کاسته خواهد شد. دستيابي به بهره وري و بهبود کيفيت نظام آموزشي را ميتوان اثرگذارترين عامل در توسعۀ کشورها دانست. تجارب کشورهاي پيشرفتهاي چون ژاپن در زمينۀ توسعۀ همه جانبه نيز حکايت از سرمايه گذاري روي منابع آموزشي و انساني دارد. در راستاي دستيابي به اين اهداف، بهبود کيفيت موقعيت تحصيلي، از جمله اهداف اساسي برنامه هاي آموزشي است.
امروزه افت تحصيلي، يکي از نگرانيهاي خانوادهها و دست اندرکاران تعليم و تربيت است و عدم موفقيت در تحصيل نيز زمينهساز مشکلات فردي و اجتماعي و انحراف از دستيابي به اهداف سيستم آموزشي است.
پژوهشگران عوامل مختلفي را در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دخيل دانسته اند؛ اما با توجه به تفاوت هاي فرهنگي و تغييرات سريع عوامل در طول زمان، نميتوان به عنوان يک قانون عمومي و کلي، علل خاصي را براي جوامع مطرح نمود؛ زيرا قوانين، بافت فرهنگي و نسبت جامعه، نگرش مردم به تحصيلات، سطح درآمد والدين، همه از عواملي هستند که به طور اخص در يک جامعه بر شکست يا موفقيت تحصيلي تاثير ميگذارند (سيف، 1393).
آموزش و پرورش، به حق، يکي از بزرگترين و پيچيدهترين نظامهاي اجتماعي محسوب ميشود؛ سازماني که از ديرباز، نقشي سازنده در بقاء، تداوم فرهنگ و تمدن بشري داشته و امروز نيز سنگ بناي توسعه فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي هر جامعهاي است (سياهپوش و همکاران، 1390).موفقيت و پيشرفت تحصيلي دانشآموزان، بيانگر نظام آموزشي کارآمد است که نتيجۀ آن، توسعۀ همه جانبه است؛ در واقع، اولين و تاثيرگذارترين عامل در پيشرفت جوامع، توجه به آموزش و پرورش و بناي آن در کشورهاست، و توجه و کم توجهي به امر آموزش و تربيت، دو موضوع پيشرفت و افت تحصيلي دانش آموز را در پي دارد که نتيجۀ بلند مدت آن، رشد يا افول اجتماعي فرهنگي و اقتصادي هر جامعهاي را در بر خواهد داشت؛ در واقع، آموزش و پرورش، به عنوان يک امر اجتماعي، هم تاثيرپذير از جامعه، نهاد آموزش، خانواده و گروه همسالان است، و از طرفي بر هر يک از آنها نيز تاثيرگذار است و اهميت دادن به جايگاه نهادهاي آموزشي نيز در نهايت موجب اعتلاء جامعه خواهد شد و پيشرفت تحصيلي (پيشرفت عملکرد دانشآموزان از سطح موجود به سطح مطلوب) دانش آموزان، پيشرفت آنان در دورۀ تحصيلات عالي را در پي خواهد داشت و در نهايت رشد کشور در علوم مختلف را موجب ميشود.
عوامل متعددي از جمله: برنامۀ درسي کار آمد و مطالعه شده در پيشرفت يا افت تحصيلي دانشآموزان مؤثرند؛ در واقع، هدف از تدوين و اجراء برنامه آموزشي، فقط آموزش اصول علوم مختلف نيست که البته در جاي خود بسيار اهميت دارد، بلکه آموزشهاي پنهاني دانشآموزان از طريق حضور در مراحل تعليم و تربيت مانند:
چگونگي رفتار اجتماعي و فهم روابط با ديگران و يادگيري آداب و شناخت ساختار قدرت است. طبق نظر بلوم، کارکرد پنهان آموزش در مدارس از برنامههاي درسي، اثربخشي بيشتري دارد.
بر اساس اين نظريه، تاثيرگذاري معلمان بر محصلان، بسيار عميق و طولاني مدت است و آموزگاران ميتوانند با استفاده از مهارت و شگردهاي تربيتي و آموزشي، موجبات پيشرفت تحصيلي دانشآموزان را فراهم آورند؛ البته آموزش پيش و ضمن خدمت معلمان نيز ميتواند در بهبود عملکرد آنان در مدارس، بسيار مفيد واقع شود.
خانواده، نيز نقش بسيار مهمي در راهنمايي، هدايت و همچنان پيشرفت تحصيلي فرزندان خود دارد.
والدين ميتوانند با حمايت از فرزندان خود و افزايش عزت نفس و پرورش استعدادها، از فرزندانشان پشتيباني کنند.
وقتي دانشآموزان انگيزۀ پيشرفت داشته باشند، مسير رشد و تعالي برايشان هموارتر ميشود، و اين مهم تنها با مدد والدين ممکن خواهد بود.
دورکيم، جامعهشناس و بنيانگذار جامعهشناسي آموزش و پروش، نقش آموزش متوسطه در اعتلاء جامعه و همچنين آموزگاران دورۀ متوسطه را بسيار مهم ميداند.
وي در اين باره بسيار جلسات گفت و گو برگزار کرد و مطلب نگاشت و اين دوره را بناي آموزش عالي بيان کرده است؛ در واقع، مسير پرورش نخبگان جامعه که توسعۀ دهندۀ مسير پيشرفت هر جامعه ميباشند (سرمد، 1391).
در اين نوشتار کوتاه، بيان شد که نهادهاي آموزشي و برنامۀ درسي آموزش و پرورش و آموزگاران و والدين، تاثير مهمي در پيشرفت تحصيلي و پرورش محصلان دارند و گفته شد که ميبايست نهادهاي آموزش رسمي، با تدابير آموزشي، از آلوده شدن فکر و تربيت دانشآموزان با آموزشهاي غير رسمي و تودهاي، که همچون سايهاي بر آموزش رسمي است، جلوگيري نمايند.
منابع مورد استفاده:
سرمد، فريدون (1391). تربيت و جامعه شناسي. اميل دورکيم. انتشارات کندوکاو.
سياهپوش، اسحق و همکاران (1390). بررسي عوامل اجتماعي و فرهنگي مؤثر بر پيشرفت تحصيلي دانشآموزان دورۀ متوسطه شهر شوش. فصلنامۀ جامعهشناسي مطالعات جوانان، سال دوم، شمارۀ دوم.
سيف، علياکبر (1393). روانشناسي پرورشي نوين. نشر دوران.
علاقهبند، علي (1392). جامعهشناسي آموزش و پرورش. نشر روان.
*هفته نامه پیک سنجش