نتایج در این بخش نمایش داده می شود

رسـانه و کنکور

دنياي امروز به ارتباط مستمر يا کنش متقابل ميان مردمي که بسيار جدا از يکديگر هستند، وابسته است. اگر ما تا اين اندازه به ارتباط از راه دور وابسته نبوديم، تعليم و تربيت به صورت توده‌اي، نه ضرورت داشت و نه ممکن بود.

در فرهنگ‌هاي قديم، دانش محلي حکم‌فرما بود و سنت‌ها در اجتماع محلي انتقال مي‌يافت، و اگرچه انديشه‌هاي کلي فرهنگي به تدريج در مناطق وسيعي منتشر مي‌گرديد، اما فرآيند انتشار فرهنگي، طولاني، کُند و ناپيوسته بود. امروز ما از رخدادهاي همه جهان آگاهيم و ارتباط الکترونيکي و رسانه‌ها چنين آگاهي را تقريباً در هر لحظه فراهم مي‌کنند؛

از سوي ديگر، تغييرات در انتشار اطلاعات و همچنين تکنولوژي‌هاي اطلاعاتي، مانند هر جنبه توليد صنعتي، بخشي از توسعه جوامع امروزي است.

رسانه‌هاي همگاني، روزنامه‌ها، مجلات، سينما و تلويزيون، اغلب در ارتباط با سرگرمي مردم و به مثابه وسيله‌اي براي پديد آوردن آن در نظر گرفته مي‌شوند و در زندگي اغلب مردم نسبتاً کم اهميت قلمداد مي‌گردند. چنين ديدگاهي کاملاً گمراه کننده است؛ چون ارتباطات همگاني در بسياري از جنبه‌هاي فعاليت‌هاي اجتماعي ما دخالت دارد.

وسايل سرگرمي، مانند:

روزنامه‌ها و تلويزيون، تاثير فراگيري بر تجربيات ما دارند. اين امر تنها به آن خاطر نيست که آنها بر نگرش‌هاي ما به شيوه خاصي تاثير مي‌گذارند، بلکه از اين روست که اين رسانه‌ها وسيله دسترسي به اطلاعاتي هستند که بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي ما به آنها بستگي دارد.

تاثير فزاينده تلويزيون و رسانه‌هاي جمعي، شايد مهم‌ترين تحول در وسايل ارتباط همگاني در قرن حاضر باشد.

اگر روندهاي جاري در تماشاي تلويزيون ادامه يابند، به طور متوسط هر کودک بيشترين وقت خود را غير از خواب و خواراک، صرف تماشاي تلويزيون مي‌کند (گيدنز، 1389).

تلويزيون، بين وسايل ارتباط جمعي، جذاب‌ترين رسانه است و مخاطبان تلويزيون طيف گسترده‌اي از مردم، اعم بزرگسالان، جوانان و کودکان هستند؛ زيرا تلويزيون، به دليل استفاده از تصوير و صدا مي‌تواند در ميان رسانه‌هاي همگاني، مطالب و رويدادها را به صورت عيني و واقعي براي مخاطبان ارايه کند .

ظهور تلويزيون بر الگوهاي زندگي روزانه به شدت تاثيرگذار بوده است؛ زيرا بسياري از مردم، فعاليت‌هاي ديگر خود را متاثر از برنامه تلويزيون و رسانه‌هاي جمعي تنظيم مي‌کنند.

توجه رسانهها به کنکور

بزرگترين رخداد اجتماعي ايران در ارتباط با آموزش، کنکور است و مي‌توان اذعان داشت که تقريباً همه افراد بزرگسال جامعه با اين رخداد بزرگ علمي کشور مواجه بوده‌اند؛ از سوي ديگر، تلويزيون عمومي‌ترين رسانه همگاني در کشور است و بالطبع چون هر دو (تلويزيون و کنکور) پديده اجتماعي و فراگير در سطح کشور هستند، پس دور از ذهن نيست که با يکديگر ارتباط داشته باشند؛ البته اين ارتباط براي سال‌هاي طولاني بيشتر يکسويه و در واقع از سوي تلويزيون به کنکور بوده و سازمان سنجش آموزش کشور، به عنوان متولي کنکور، ارتباط خود با تلويزيون را تنها با برنامه‌هاي چند ساعته و روزهاي منتهي به آزمون سراسري حفظ کرده است.

 تقابل تلويزيون و کنکور را مي‌توان از ديدگاه کارکردگرايي و انتقادي نيز مورد توجه و تحليل قرار داد. نظريه‌هاي کارکردگرايي، ارزش‌ها و هنجارهاي مشترک را براي جامعه، بنيادي مي‌انگارد و بر نظم اجتماعي مبتني بر توافق‌هاي ضمني، تاکيد مي‌ورزد؛ بر عکس، نظريه‌هاي انتقادي يا کشمکش، بر چيرگي برخي از گروه‌هاي اجتماعي بر گروه‌هاي ديگر تاکيد مي‌ورزند و نظم اجتماعي را مبتني بر دخل و تصرف و نظارت گروه‌هاي مسلط مي‌انگارند (ريتزر، 1394).

با الهام از نظريه‌هاي جامعه‌شناختي کاردکردي و انتقادي، مي‌توان برنامه‌هاي تلويزيون را در ارتباط با کنکور تحليل کرد.

با توجه به تعريف کارکرد که عبارت است از “مجموعه فعاليت‌هايي که در جهت برآوردن يک نياز يا نيازهاي نظام انجام مي‌گيرد” (ريتزر، 1394)، مي‌توان اذعان داشت که بسياري از برنامه‌هاي آموزشي درسي که از شبکه آموزش تلويزيون پخش مي‌شود، در راستاي پاسخ به نيازهاي آموزشي دانش‌آموزان بوده و بسياري از دانش‌آموزان در مناطق محروم که دسترسي به کلاس‌هاي آموزشي غيررسمي ندارند، از طريق برنامه‌هاي آموزشي تلويزيون مي‌توانند تقريباً به سطح برابر آموزش در سطح کشور، نزديک شوند.

از سوي ديگر، با الهام از کنه مفهومي نظريه‌هاي کشمکش، مي‌توان نگاهي انتقادي نيز به برنامه‌هاي تلويزيوني داشت؛ برنامه‌هايي که برون سپاري شده و بيشتر از آنکه جنبه آموزشي داشته و در راستاي برابري و عدالت آموزشي باشد، رويکردي تبليغاتي به خود گرفته و در راستاي کسب سود و منفعت، موجب شکل‌گيري بازار مکاره کنکور و مبلغ اين صداي ناهنجار و اشتباه شده که تنها راه موفقيت در کنکور، شرکت در کلاس‌هاي کنکوري است. اين تبليغات، موجب شکل‌گيري و ايجاد غول‌هاي کنکور با عنوان مؤسسات کنکوري گرديده و در بسياري از موارد به دروغ، موفقيت سرآمدان آموزشي کشور را به خدمات آموزشي خود نسبت داده‌اند. با ديدگاهي انتقادي مي‌توان بيان کرد که در واقع برنامه‌هاي تبليغاتي کنکوري تلويزيون، به شکل‌گيري نظام آموزش در سايه کمک کرده است.

“آموزش در سايه[1]، مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي آموزشي است که خارج از فضاي رسمي مدرسه رخ مي‌دهد و در واقع نظام آموزش در سايه، محصول غلبه بازار بر آموزش است” (بري، 1388).

در مجموع، با توجه به ويژگي منحصر به فرد تلويزيون، انتظار مي‌رود که تعاملي سازنده و کارآمدتر بين تلويزيون و متولي رسمي کنکور شکل گيرد تا بتوان به هدف رسانه ملي در راستاي توزيع و برابري عدالت آموزشي از اين طريق دست يافت و تلويزيون و برنامه آموزشي آن در اختيار نهادهاي رسمي و قابل اعتماد آموزش کشور، از جمله آموزش و پرورش، قرار گيرد، نه در اختيار غول‌هاي کنکوري (مؤسسات کنکوري)؛ در اين صورت است که مسير آموزش کشور به بيراهه نمي‌رود و تلويزيون به فضايي قابل اعتماد و در راستاي توزيع عدالت آموزشي براي تمام قشرهاي جامعه و تمام دانش‌آموزان که به رسانه سيما در سرتاسر کشور دسترسي دارند، تبديل مي‌شود.

منابع

  • بري، مارک (1388). آموزش و پرورش سايه، ترجمه سيده خديجه آرين. مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
  • ريتزر، جورج (1394). نظريه جامعه‌شناسي در دوران معاصر. ترجمه محسن ثلاثي. انتشارات علمي.
  • گيدنز، آنتوني (1389). جامعه‌شناسي. ترجمه منوچهر صبوري. نشر ني.

[1]Shadow Education 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.